ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال هفتم - شماره شصت و نهم - مهر 1400)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال هفتم - شماره شصت و نهم - مهر 1400)

طلیعه سخن

ضرورت گسترش وحدت اسلامی از جمله مسائلی است که به عنوان یک دغدغه مهم و راهبردی در امت اسلامی مطرح است، اهمیت این مسأله وقتی دو چندان می شود که بدانیم جهان اسلام با مشکلات و چالش های متعددی مواجه بوده و آتش تفرقه افکنی بیگانگان، ساحت جهان اسلام را خدشه دار کرده است، لذا ضرورت اقدامات شایسته برای ایجاد تقریب در مذاهب اسلامی بر همگان واضح و روشن است.

در این بین باید به این نکته توجه نمود که ائمۀ معصومین (علیهم السلام) پیش قراولان و الگوهای کامل وحدت گرایی در عرصه های مختلف سیاسی اجتماعی فکری و حقوقی به شمار می آیند؛ آنان در راستای تقویت وحدت و مقابله با فروپاشی امت اسلامی حتی از بسیاری از امتیازات خود چشم پوشی کرده اند و همگان را به وحدت اجتماعی، الفت و محبت، پرهیز از تفرقه و منازعات بی حاصل فکری، گذشت و سعۀ صدر، اخوت اسلامی و همبستگی اجتماعی و پرهیز از نگاه تحقیر آمیز به مخالفان...دعوت کرده اند.

حال شهادت مظلومانۀ یازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام حسن عسگری(علیه السلام)، تلنگری است برای واکاوی سیرۀ تقریبی و وحدت گرایانۀ آن حضرت؛ چرا که این مهم آنچنان که باید و شاید مورد بررسی پژوهشگران قرار نگرفته و امام عسکری(علیه السلام) از این حیث مهجور و مظلوم است.

از سوی دیگر شیوع برخی برنامه های خرافی و بدعت انگیز موسوم به عیدالزهرا، در نهم ربیع همزمان با آغاز امامت حضرت ولیعصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ضرورت بازخوانی سیرۀ تقریبی امام عسکری (علیه السلام) برای مقابله با تفرقه گرایی را دو چندان می سازد.

گفتنی است روایات فراوانی از ائمۀ معصومین(علیهم السلام) و سیرۀ عملی آنان وارد شده که نشان می دهد امامان(علیهم السلام) بر ضرورت مدارا و اخلاق مداری در تمامی رفتارهای اجتماعی، فردی و عرضه های فکری، اخلاقی و حقوقی تأکید داشته اند، در این میان سیرۀ اجتماعی امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز بر مبنای مدارا و حسن اخلاق در مواجهۀ با مخالفان استوار شده است.

در تفسیری از آن حضرت نقل شده است که دربارۀ آیۀ: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»[١] فرمود:«قُولُوا لِلنّاسِ کُلِّهُمْ حُسْنا مُؤمِنِهُمْ وَ مُخالِفِهُمْ، أمّا المؤمِنونَ فَیَبْسُطُ لَهُمْ وَجْهَهُ وَ أمّاالْمُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُمْ بِالْمُداراةِ لاِجْتِذابِهِمْ اِلىَ الاْیمانِ. فَاِنِ استَتَرَ مِنْ ذلِکَ بِکفِّشُرورِهمْ عَنْ نَفْسِهِ وَ عَنْ اِخْوانِهِ المُؤمِنینَ؛ با همه مردم، چه مؤمن و چه مخالف، به زبان خوش سخن بگویید. مؤمن، به هم مذهبان، روى خوش نشان مى دهد و با مخالفان، با مدارا سخن مى گوید تا به ایمان، جذب شوند و حتّى اگر نشدند، با این رفتار، از بدى هاى آنان در حقّ خود و برادران مؤمنش، پیشگیرى کرده است».[٢]

در حقیقت آن حضرت وظیفۀ شیعیان را در مواجهه با دیگر مسلمانان مورد توجه قرار داده و به این حقیقت اشاره می کند که انعکاس و آثار آنچه در مواجهه با مسلمانان دیگر مذاهب اسلامی می گوئیم و آنان می شنوند به خودمان بازمی گردد، لذا باید با روشی صحیح منافع عموم جامعۀ اسلامی و زیست متعالی (حیات طیبه) را فراهم کنیم و زمینه های سوء برداشت و ناراحتی های میان مسلمانان را با حسن خلق و مدارا برچینیم.

از دیگر موعظه ها و سفارش های تقریبی امام حسن عسکری علیه السلام می توان به توصیه های آن حضرت به شیعیان اشاره نمود که مبین دغدغه مندی اجتماعی آن حضرت در زیست اجتماعی است که به مثابۀ الگوی کاربردی در تحقق وحدت اسلامی است: آن حضرت در فرازی خطاب به شیعیان فرمود: «صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذا وَرَعَ فى دینِهِ وَ صَدَقَ فى حَدیثِهِ وَ أَدَّى الاْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ: هذا شیعِىٌ فَیَسُرُّنى ذلِکَ؛ در بین قبیله ها و طوائفشان نماز بخوانید و بر جنازه های آنان حاضر شوید و در تشییع جنازه آنان شرکت کنید و بیمارانشان را عیادت کنید و حقوق آنان را ادا کنید زیرا هر کس از شما شیعیان در دینش ورع بورزد و در سخنش راست بگوید و امانت را بپردازد و ادا کند و با مردم خوشرفتاری کند و اخلاقش را با مردم نیک و زیبا سازد گفته می شود: این انسان «شیعه» است، این مرا مسرور و خوشحال می کند».[٣]

آن حضرت به شیعیان فرمان می دهد اصول چهارگانه ای برای ارتباط با دیگر مذاهب اسلامی در پیش گیرند، نماز خواندن با آنان و در بين قبايل و طوايف آنان و در خانه ها و مساجد اهل سنت، و حضور در تشييع جنازه مخالفان، و عيادت مريضان، و اداي حقوق آنان.

بی شک این فراز مهم از وصایای امام حسن عسکری(علیه السلام) برای هر شیعه و رهرو راه ائمۀ معصومین(علیهم السلام) به مثابۀ مانفیست جامع و کامل وحدت و تقریب امت اسلامی است که با بهره گیری از آن یک شیعۀ واقعی می تواند به تقرب الهی رهنمون شود.

به راستی وقتی اینگونه امام عسکری(علیه السلام) راهبرد و راهکارهای تحقق وحدت اسلامی و زندگی به دور از تنش و درگیری را به شیعیان آموزش می دهد تا  محبت و همدلی و همکاری امت اسلامی بیش ازپیش تقویت گردد، آیا سزاست برخی افرد قبیح ترین توهین ها و دشنام ها را در قالب بدعت های موهوم، علیه برادران مسلمان اهل سنت روا دارند، و اینچنین راه سلطۀ دشمنان اسلامی و قدرت های استکباری را بر جهان اسلام هموار سازند؟

فراموش نکنیم پس از شکست مفتضحانۀ داعش جریان های تکفیری با پس زمینۀ اموی در خاورمیانه، رویش های جدیدی در امت اسلامی با محوریت حکمت نبوی در حال شکل گیری است که این مسأله فرصتی طلایی برای وحدت و امت اسلامی است.

بی تردید دمیدن بدعت گزاران بر تنور تفرقه و اختلاف افکنی نه تنها زمینه ساز شیعه هراسی می شود بلکه ریزش و گسست امت اسلامی از حکمت نبوی را به همراه دارد، و این همان چیزی است که استکبار و غرب به شدت آن را دنبال می کنند.

[١] سورۀ بقره، آیۀ ١٨٣.

[٢] مستدرک الوسائل، ج ١٢، ص٢٦١.

[٣] بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۷۲.

تصویرسازی

غمنامه دختر سه ساله

هنگامى كه سر مقدس امام حسين عليه السلام را نزد آن دختر خردسال آوردند، آن دختر لبانش را بر لب‏هاى پدر نهاد و آنقدر گريست كه بيهوش شد؛ وقتى كه او را حركت دادند مشاهده كردند كه از دنيا رفته و اینچنین دختر سه ساله امام حسين عليه السلام در خرابه شام با آن وضع دلخراش و رقت بار به شهادت رسید.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی

پیام ها و بیانیه ها

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته) به مناسبت رحلت

حضرت حجت الاسلام والمسلمین فقیه ایمانی(رحمت الله علیه)

انا لله و انا الیه راجعون

خبر رحلت حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج آقا سید کمال فقیه ایمانی رحمه الله که از علمای برجسته اصفهان بود، موجب نهایت تأسف و تأثر گردید.

آن عالم فرزانه در امور فرهنگی بسیار کوشا بود و کتابخانه کم نظیری را در اصفهان احداث کرد که مورد استقبال جوانان و فرهیختگان قرار گرفته است.

اینجانب رحلت این عالم برجسته را به حوزه علمیه اصفهان و همه علمای آن دیار و بیت شریف ایشان تسلیت عرض نموده، علو درجات برای او و صبر و اجر فراوان برای بستگان از خداوند متعال خواستارم.

پیام تسلیت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) به مناسبت رحلت

دانشمند بزرگوار استاد محمدرضا حکیمی(رحمت الله علیه)

انا لله و انا الیه راجعون

خبر رحلت دانشمند ارجمند جناب آقای محمدرضا حکیمی(رحمة الله علیه) موجب نهایت تأثر و تأسف گردید.

حقیقت آن است که حوزه علمیه مشهد همواره دانشمندان بزرگ و با شخصیتی پرورش داده که آثار گرانبها و برجسته ای از خود به یادگار گذاشته اند. بی شک جناب آقای محمدرضا حکیمی (رحمة الله علیه) از جملۀ آنان است. او با داشتن نبوغ ذاتی در دروس اساتید بنام مشهد حضور یافت و از علوم مختلف اسلامی آنان به بهره فراوان گرفت و در پی آن توانست با مجاهدت های علمی خود کتاب های بسیار سودمند و پرارزشی از خود بجای بگذارد. فقدان این فرزانۀ اندیشمند خسارت جبران ناپذیری برای جهان تشیع به شمار می آید.

اینجانب این ضایعه اسفناک را به حوزه علمیه مشهد و همۀ علاقه مندان او بویژه بیت آن فقید سعید تسلیت عرض نموده، توفیق راهروان آن بزرگوار را در احیای مواریث اهل بیت آرزومندم. از خداوند متعال خواهانم روح او را با اولیای گرامیش محمد و آل محمد محشور گرداند و به بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرماید.

درگذشت مرحوم مغفور حاج رحیم مکارم

برادر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

انا لله و انا الیه راجعون

با نهایت تأسف و تأثر درگذشت مرحوم مغفور حاج رحیم مکارم برادر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی را به اطلاع دوستان و علاقمندان می رسانیم.

آن فقید سعید، در سال ١٣٠٤ هجری شمسی به دنیا آمد و امروز در سن ٩٦ سالگی پس از تحمل یک دوره بیماری در شیراز چشم از جهان فرو بست..

روحش شاد و یادش گرامی باد.

پیام تسلیت حضرت آیت الله مکارم شیرازی(دامت برکاته) به مناسبت رحلت

آیت الله سید محمدسعید حکیم(رحمت الله علیه)

انا لله و انا الیه راجعون

رحلت عالم ربانی و فقیه اصولی حضرت آیت الله سید محمد سعید طباطبایی حکیم (طاب ثراه) مایه ی تأسف و تألم گردید. ایشان در طول سالیان دراز به تربیت و آموزش طلاب و فضلاء در حوزه ی علمیه ی نجف همت گماشت و آثار علمی ارزنده ای از خود به یادگار گذاشت.

اینجانب ضایعه ی فقدان این فقیه بزرگوار را به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حوزه های علمیه به ویژه حوزه ی علمیه ی نجف و عموم شیعیان خاصه مقلدان ایشان و بیت شریف وی تسلیت عرض نموده، علوّ درجات آن عالم فرزانه را از درگاه خداوند متعال خواستارم و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسألت دارم.

پیام تسلیت حضرت آیت الله مکارم شیرازی (دامت برکاته) به مناسبت رحلت

جناب مرحوم آقای حاج محمد خجسته (رحمت الله علیه)

انا لله و انا الیه راجعون

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب (دامت برکاته) السلام علیکم و رحمت الله

با نهایت تأسف درگذشت اخ الزوجه ی معزز، جناب مرحوم آقای حاج محمد خجسته رحمة الله علیه را دریافت کردم. او از خیرین و محترمین شهر مشهد و از مبارزان دوران انقلاب بود.

خداوند متعال ایشان را غریق رحمت خود گرداند و به حضرتعالی، خانواده ی مکرم، بیت شریف ایشان و همه وابستگان صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرماید.

إنه سمیع مجیب

پیام تسلیت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) به مناسبت رحلت

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدرضا خوشخو (رحمت الله علیه)

انا لله و انا الیه راجعون

رحلت جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدرضا خوشخو رحمه الله مایه تاسف گردید.

ایشان سالیان متمادی در امور بینالملل مجموعههای تحت اشراف دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی خدمات شایسته ای به عالم اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام داشت. خداوند خدمات او را به احسن وجه قبول فرماید.

این ضایعه مؤلمه را به جامعه روحانیت و بیت شریف آن مرحوم صمیمانه تسلیت عرض می کنیم. خداوند به بازماندگان صبر و اجر فراوان عنایت فرماید.

گزارش تصویری

پیوستن شیعیان آذربایجان به پویش عهد اربعینی

پیوستن شیعیان کانادا به پویش عهد اربعینی

گزارش تصویری از مراسم هفتمین روز درگذشت مرحوم

حاج رحیم مکارم (رحمت الله علیه)

دیدارها

قاچاق، رانت و فساد عوامل مشکلات اقتصادی است

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار وزیر محترم اطلاعات با ابراز خرسندی از معرفی ایشان در این سمت فرمودند: الحمدلله شما اشراف خوبی نسبت به مسائل حوزه اطلاعات داشته و دارید.

معظم له تامین امنیت و مسائل اقتصادی را دو مساله مهم برای مردم و کشور ارزیابی کرده و فرمودند: بحمدلله امنیت در کشور ما خوب است و در مجموع نا امنی نداریم؛ اما راجع به مسائل اقتصادی همچنان نگران هستیم و معتقدیم توفیق دولت سیزدهم و رئیس جمهور در گرو حل مسائل و معضلات اقتصادی است. انتظار داریم تحولی در عرصه اقتصادی و سفره مردم ایجاد شود که البته هنوز آثارش نمایان نیست.

ایشان در ادامه برای حل مسائل و مشکلات اقتصادی توصیه هایی به دولتمردان ارائه نموده و فرمودند: برای این که مشکلات اقتصادی حل شود باید جلوی افراد فاسد و مفسد گرفته شود. سه گروه اند که کار اقتصاد مملکت را خراب می کنند؛ گروهی همان افراد قاچاقچی هستند که از طریق قاچاق اجناس و کالا و بعضا زد و بند با برخی از مسؤولان کار خود را به پیش می برند.

دسته دیگر رانت خواران اند که اجازه نمی دهند اقتصاد کشور سامان پیدا کند؛ آنان از دولت تسهیلات بسیار خوبی می گیرند و بعد هم به تعهدات خود عمل نمی کنند همان کالا و اجناسی که با قیمت پایین خریده بودند را با قیمت بالا در بازار به فروش می رسانند؛ این که چطور می شود جلوی شان را گرفت خود جای بحث است.

ایشان افزودند: برخی از تجار و کسبه بی انصاف دسته سومی هستند که اجازه نمی دهند آرامش به بازار و سفره مردم باز گردد؛ این دسته به وقت گرانی اجناس، کالاها را گران می فروشند اما وقتی به هر دلیل کالاها و اجناس ارزان شود، حاضر نیستند به قیمت ارزان بفروشند، واقعا اینها خود اسباب فساد در بازار هستند و باید در این خصوص فکری کرد.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی بر لزوم توجه به علل به جای پرداختن به معلول در ساماندهی و حل مسائل اقتصادی تاکید کرده و فرمودند: اگر تنها بیاییم به همین مجازات اقتصادی اکتفا کنیم، مغازه ها را ببندیم و جریمه کنیم، با این امور، مشکل اقتصادی حل نمی شود، ریشهها را باید درست کرد.

ایشان افزودند: باید با شجاعت روابط افراد فاسد و مفسد را قطع کرد و در مقابل آنها ایستاد، در این صورت است که مسائل اقتصادی تحول و سامان پیدا می کند، و مردم هم نتیجه اقدامات و عملکرد دولت را بعینه خواهند دید.

معظم له در بخش دیگری از فرمایشات خود خواستار توجه بیشتر رسانه ملی و دیگر رسانه ها به مسائل و مشکلات اقتصادی شده و تاکید کردند: قطعا کرونا مساله مهمی است اما نباید با پیش کشیدن کرونا مسائل اقتصادی را فراموش کنیم.

مراقبت نسبت به نفوذ، بویژه در شهر مقدس قم موضوع دیگری بود که حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در این خصوص تذکرات مهمی را بیان کرده و خطاب به وزیر اطلاعات گفتند: خطر نفوذ در قم به ویژه با توجه به مرکزیت حوزه های علمیه، بیش از دیگر شهرها است؛ دولت های خارجی برای نفوذ در دستگاه علما و دانشمندان و مراجع نقشه های مهمی دارند؛ در این خصوص واقعا باید هوشیار بود؛ و در این زمینه وزارت اطلاعات باید به خوبی نقش آفرینی کند.

معظم له در پایان ضمن دعا برای موفقیت دولتمردان و رئیس جمهور اظهار داشتند: ان شاءالله با برنامه ریزی، شجاعت، تلاش مسؤولان و همراهی مردم مشکلات حل شود. مسائل خارجی بوده و هست؛ اگر ما مشکلات داخلی را حل کنیم دشمنان خارجی نمی توانند ضربه بزنند، کما اینکه تا بحال هم نتوانسته اند.

یادداشت

واکاوی گزاره های اعتقادی در کلام امام حسن مجتبی (علیه السلام)

از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته)

روز هفتم ماه صفر، روز شهادت امام حسن مجتبى‏ عليه السلام است. همان امامی که، در کنار حضرت «على»، «فاطمه» و «حسين» عليهم السلام دریافت کنندۀ نعمت‏ هاى دوازده‏ گانه‏ اى است كه در ضمن آيات چهارده‏ گانه سوره انسان ذکر شده، و مختص به «ابرار» و «نيكان» است.

گفتنی است سيل ويرانگر تمدن غرب با همان رنگ ضد دينى و مظاهر فريبنده و تبليغات گسترده خود به كشورهاى اسلامى هجوم آورد. در اين برخورد بود كه نخست پايه ايمان و اعتقاد مذهبى مردم صدمه ديد.

در حالى كه در نظام هاى دينى، اعتقادات‏ قلبى و تعهدات معنوى و ايمان به دادگاه بزرگ الهى در قيامت، و توجه به مراقبت پروردگار در دنيا، يكى از انگيزه‏ هاى مهم‏ و ضامن اجرائى قوى است. بلکه مهم‏ آن است كه هر كدام از آحاد جامعه، دليلى قانع كننده در مسائل مربوط به اصول دين و اعتقادات‏ مذهبى داشته باشند.

از سوی دیگر نیز روشن است که بدون داشتن اعتقاد به يك مبدأ ثابت و لايزال، رشد مهارت­ هاى علمى و صنعتى چيزى جز اضطراب و تيره روزى، توسعه انواع مفاسد اخلاقى و اجتماعى، هرج و مرج‏ هاى طبقاتى و سقوط و فساد تشكيلات سياسى و اقتصادى به دنبال خود نخواهد داشت.

حصول عزت انسانی در سایه ی اطاعت الهی

بى‏ شك والاترين ويژگى مؤمنان، صفت زيباى عبوديت و بندگى‏ خداست، و روشن‏ترين دليل اين مدعى، آن كه مسلمانان از آغاز اسلام تا قيام قيامت، روزانه حد اقل ده بار قبل از شهادت بر رسالت پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله، به عبوديت و بندگى ايشان شهادت مى‏ دهند (و اشهد أن محمدا عبده و رسوله)، يعنى‏ راز رسيدن به مقام شامخ و بى‏بديل رسالت را، بندگى و عبوديت كامل آن حضرت مى‏ دانند.

بندگى‏ خدا يعنى‏ وابستگى مطلق به او، يعنى‏ در برابر اراده او از خود اراده‏ اى نداشتن، و در همه حال سر بر فرمان او نهادن. بندگى خدا يعنى بى‏ نيازى از غير او، و بى‏ اعتنايى به ما سوى الله، و تنها چشم بر لطف او دوختن، اين همان اوج تكامل انسان و برترين شرف و افتخار او است.

لذا مسأله عبوديت و بندگى‏ آن قدر مهم است كه در قبل از رسالت ذكر شده است، همان‏گونه كه مسلمانان در تشهد نيز قبل از شهادت به رسالت، شهادت به بندگى‏ آن حضرت مى‏ دهند!، اینگونه است که امام حسن مجتبى عليه السلام به جنادة بن اميه فرمود: «اذا أردت عزا بلا عشيرة وهيبة بلا سلطان فاخرج من ذل معصية الله الى عز طاعة الله‏؛ اى‏ جناده‏، اگر مى‏ خواهى بى‏ خويشاوند عزيز باشى و هيبت داشته باشى، از خوارى گناه الهى به عزت اطاعت الهى درآى».،

بندگى كن تا كه سلطانت كنند تن رها كن تا همه جانت كنند

خوى شيطانى سزاوار تو نيست‏ ترك اين خو كن كه انسانت كنند.

چرا در عبادت بى‏ نشاطيم‏؟!

بى‏ نشاطى عوامل گوناگونى دارد، و عمده آن دو چيز باشد: ١-عدم ايمان به هدف و عدم اعتقاد به اعمالى كه انجام مى‏ دهيم.

٢- خستگى و عدم نشاط در كار و عبادت گاهى از خستگى و كوفتگى جسمى و روحى نشأت مى‏ گيرد، چنانكه بسيار در اعمال روزانه خصوصا نماز خواندن آزموده‏ ايم، وقتى از سر كار با خستگى آمده‏ ايم، نماز خواندن براى ما سنگينى كرده، و انجام آن سريع، و با كسالت همراه است، هر دو عامل يعنى بى‏ هدفى و خستگى را مى‏توان با تقويت ايمان و ترك عمل در حال خستگى درمان كرد، چنانكه در روايات است عبادات بدون نشاط و با خستگى انجام ندهيد كه موجب سرخوردگى انسان از عبادت مى‏ شود بلکه بايد در هر كارى نسبت به آن در خود شوق و علاقه ايجاد كنيم‏.

عبادت نيز از این قاعده مستثنی نیست و بايد توأم با نشاط باشد زیرا هدف از عبادت و بندگى،‏ صفاى نفس و قلب است، حال اگر عبادات در حال كسالت و بى‏ نشاطى انجام گيرد موجب كدورت قلب مى‏ شود و بهتر است انجام نگيرد!.

مرگ جاهلیت (ضرورت امام شناسی)

مهمترين چيزى كه «شيعه» را از ساير فرق مسلمين ممتاز مى‏ كند موضوع اعتقاد به امامت ائمه اثنى عشر (امامان‏ دوازده گانه) است؛ بدین صورت که در هر عصر و زمانى امام معصومى وجود دارد كه بايد او را شناخت، و عدم شناسائى او آنچنان زيانبار است كه انسان را در سرحد دوران كفر و جاهليت قرار مى‏ دهد. در روايات فراوانی كه از طرق اهل بيت علیهم السلام رسيده ،ظالم لنفسه به كسانى كه معرفت و شناخت‏ امام‏ را ندارند اطلاق شده است. از جملۀ آن حديث معروف امام حسن مجتبی است که فرمود: «من‏ مات‏ و لم‏ يعرف‏ امام زمانه‏ مات ميتة جاهلية؛ كسى‏ كه بميرد و امام زمان خود را نشناسند، مرگ او مرگ جاهليت است».

حال آيا منظور از امام و پيشوا در اين مسأله همان كسانى است كه در رأس حكومت‏ ها قرار دارند؟ بدون شك جواب اين سؤال منفى است، چرا كه زمامداران غالباً افرادى نادرست و ظالم و گاه وابسته به شرق و غرب، و عامل سياست‏ هاى بيگانه بوده و هستند، و مسلماً شناسايى آنها و پذيرش امامتشان انسان را به «دارالبوار» و جهنم مى‏ فرستد. هم چنین باید گفت چگونه ممكن است پيشواى ضعيفى كه تمام مقامات كشور اسلامى و بيت المال را در اختيار اقوام و بستگان فرصت طلب و هوا پرست خود گذاشته است و به همين جهت، مسلمانان قيام كردند و خون او را مباح شمردند و غالب صحابه نيز در برابر آن سكوت نمودند، مصداق «قوام الله على خلقه و عرفائه على عباده» باشد؟ و هر كس او را انكار كند وارد دوزخ شود و هر كس او را قبول كند وارد بهشت گردد؟

بنابراین روشن مى‏شود كه در هر عصر و زمانى امامى معصوم است كه بايد او را پيدا كرد و رهبرى او را پذيرا شد. البته اثبات امامت يكايك امامان علاوه بر طريق فوق از طريق نصوص و رواياتى كه از هر امام سابق نسبت به امام لاحق رسيده و همچنين از طريق اعجاز آنها نيز محقق است.

هنگامى كه بپذيريم آن‏ها از طرف خدا تعيين شدند، كسى كه آن‏ها را به رسميت بشناسد و آنان اعمالش را صحيح بشناسند به يقين، اهل بهشتند و كسى كه آن‏ها را انكار كند، در واقع، فرمان خدا را انكار كرده، و چنين كسى سزاوار دوزخ است؛ همچنين كسى كه آن‏ها اعمالش را منكر بشمرند او نيز دوزخى است.

بديهى است همه اين تعبيرات با مذهب شيعه سازگار است كه تعيين امام را از سوى خدا به وسيله پيغمبر يا امام پيشين مى‏ دانند و او را معيار تشخيص حق از باطل مى ‏شمرند و به يقين كسى كه مردم او را با فكر برگزينند و اى بسا خطا كار و ستمكار از آب در آيد داراى چنين مقاماتى نيست.

چرا از مرگ می ترسیم؟

در وهلۀ نخست باید گفت ترس و وحشت، خود يكى از اسباب نزديك شدن مرگ است. مرگ قانونى است كه بر پيشانى تمام موجودات زنده نوشته شده است، چرا كه حيات جاودان جز براى خدا نيست. تمام ممكنات محدودند و سرانجام پايان مى‏ گيرند و فانى مى‏ شوند، آنچه باقى مى‏ماند، ذات پاك ازلى و ابدى خدا است كه هرگز گرد و غبار فنا بر دامان كبريايش نمى ‏نشيند.بنا بر اين نه ترس و وحشت از مرگ چيزى را عوض مى‏كند و نه دست و پا زدن براى بقا موجب بقا و حيات جاودانه است.

از سوی دیگر باید گفت یکی از مهمترین علت ترس‏ از مرگ‏، دلبستگى بيش از حد به دنياست، زيرا مرگ ميان انسان و محبوبش جدايى مى‏ افكند و دل كندن از آن‏همه امكاناتى كه براى زندگى مرفه و پرعيش و نوش فراهم ساخته، براى او دشوار است.

هم چنین آنها که مى‏ دانند سرنوشتشان دوزخ با آن عذاب‏ هاى مرگبار است و زندگى دنيا با همه مشكلاتش در برابر آن بسيار گواراست. به همين دليل از مرگ، بسيار مى‏ ترسند و از آينده خود بسيار در وحشتند، همان گونه كه قرآن مجيد درباره گروهى از دنياپرستان بنى‏اسرائيل مى‏ گويد: «و (آنان نه تنها آرزوى مرگ نمى‏ كنند، بلكه) آنها را حريص‏ترين مردم حتى حريص‏تر از مشركان بر زندگى (اين دنيا، و اندوختن ثروت) خواهى يافت؛ (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود، در حالى كه اين عمر طولانى، او را از كيفر (الهى) باز نخواهد داشت».،

به همين دليل در روايتى از امام حسن مجتبى‏ عليه السلام آمده است كه كسى از محضرش پرسيد: «ما بالنا نكره الموت و لا نحبه؟؛ چرا از مرگ بيزاريم و از آن خوشمان نمى‏ آيد؟». در پاسخ فرمود: «إنكم أخربتم آخرتكم و عمرتم دنياكم فأنتم تكرهون النقلة من العمران إلى الخراب؛ زيرا شما آخرت‏ خود را ويران ساخته‏ ايد و دنيايتان را آباد، از اين رو شما كراهت داريد كه از آبادى به سوى ويرانى رويد».

بنا بر اين ترس‏ از مرگ‏ ترسى است بدون دليل، و انتظار حيات جاودان انتظارى است بى‏ معنا. آنچه مهم است اين است كه آماده مرگ باشيم و از حيات خود، به نحو احسن استفاده كنيم، و مرگ را نه به معناى فناى مطلق، بلكه به معناى انتقال از سراى‏ كوچك و محدودى به جهانى بسيار وسيع و مملو از نعمت‏ ها بدانيم، كه اگر عملمان پاك باشد نه مرگ به ما لطمه‏ اى مى ‏زند و نه انتقال از اين دنيا ترس و وحشتى دارد.آرى، مهم ايمان و عمل پاك است.

سخن آخر

در خاتمه باید گفت بدون زير بناى اعتقادى‏ وخودسازى و تقوى و تهذيب نفس ميسر نيست!». بلکه رسانه ها به ویژه رسانه ملی باید عنایت خاصی به مسائل دینی و اعتقادی داشته باشد .

بى ‏شك آسيب‏ هايى براى جوانان و نوجوانان در حوزه تربيت دينى وجود دارد، كه در دو شاخه خلاصه مى‏ شود: آسيب‏ هاى اعتقادى‏، و آسيب ‏هاى اخلاقى. كه اگر روى آن كار جدى انجام نگيرد، در آينده شاهد مشكلات مهم‏ دينى و اجتماعى و سياسى خواهيم بود.

هم چنین دست هاى مرموز سياست مخرب دشمنان را نمی توان نادیده گرفت كه براى دور كردن جوانان از حوزه تربيت و اعتقادات دينى از طرق مختلف فعاليت مى ‏كند، و معتقد است مانع اصلى نفوذ در عرصه سياسى كشور ما، اعتقادات محكم مذهبى و پايبندى به اخلاق دينى است. و براستى اگر آنها در كار خود موفق شوند، مانع مهمى بر سر راه نفوذشان باقى نمى ‏ماند.

یادداشت

تبیین جایگاه سلمان فارسی در اسلام

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته)

در میان یاران پیامبران علی نبینا وآله وعلیهم السلام افراد بزرگ و فداکار و با شخصیتى بودند و قرآن و روایات اسلامى در فضیلت آنان، بحث فراوانى دارد، کسانی که در عصر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم در صفّ اصحاب‏ مخلص بودند و بعد از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم نیز براى پاسدارى از اسلام‏ کوشیدند، و به پیمانى که با قرآن داشتند وفادار ماندند؛ اصحاب‏ و یارانی‏ که به جاى قال و غوغا، جهاد و تلاش از خود نشان دادند و بزرگترین مجاهدت ها را در راه پیشرفت اسلام نمودند و از سوى خداوند مورد مدح و ستایش قرار گرفتند، در این میان سلمان‏ فارسى، صحابى معروف پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم، از جمله یاران پاک پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم است که او را سلمان ما اهل بیت خوانده است.

نگاهی به زندگانی سلمان فارسی

سلمان پیش از ظهور پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم، حرکت خود را از سرزمین فارس براى رسیدن به حق آغاز کرده است او اهل رامهرمز فارس و یا «جى» از قراى اصفهان بود.

سلمان، جوانى عاشق حق و حقیقت بود در خانواده اى آتش پرست به دنیا آمده بود، با آگاهى از آیین مسیح فریفته آن شد و همین مطلب موجب گردید که از خانه خارج شود و در صدد یافتن مرکز اصلى آیین مسیح برآید او زحمات طاقت فرسایى را متحمل شد تا به نواحى شام رسید و در حضور یکى از دانشمندان آیین مسیح، براى کسب حقایق دینى بار یافت.

در آنجا اقامت داشت تا زمانى که این شخص به دار بقا رفت سلمان از آنجا طبق توصیه او به خدمت دانشمندى که در موصل بود آمد سلمان در آنجا تا پایان عمر این دانشمند نیز بود و از آنجا بر حسب توصیه او به قلعه عموریه رفت و در خدمت عالم دیگرى از علماء مسیح در آمد این دانشمند نیز آفتاب عمرش به پایان رسید و سلمان که عاشق حق بود از او خواست که بالاخره به کجا روى آورد استادش به او گفت: بر اساس اخبارى که از پیامبران سابق رسیده در همین ایام پیامبرى بر اساس آیین ابراهیم مبعوث خواهد شد و به سرزمینى هجرت خواهد نمود که پر از درخت خرما است، او نشانه هایى دارد از جمله: خال بزرگى بین دو شانه اش است، که به خاتم نبوت معروف است، از هدیه استفاده مى کند، اما صدقه را نمى خورد.

سلمان پس از مرگ استاد به کاروانى از عرب بر خورد کرد به آنها گفت: این چند گاو و گوسفند که دارم به شما مى دهم که مرا به بلاد خود ببرید، این کاروان او را به وادى القرى بردند و او را به یک مرد یهودى فروختند.

سلمان فارسی؛ فرزند اسلام

سلمان مى گوید: هنگامى که درختان خرما را دیدم یقین کردم که همان محل موعود است ولى این شخص مرا به فردى از قبیله بنى قریضه فروخت، او مرا به مدینه آورد، من به صفات او آشنا گردیدم و در نخلستان او به کار مشغول شدم، در این زمان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم مبعوث شده بود و من از آن بى خبر بودم، تا وارد مدینه شد.

روزى به من خبر دادند شخصى از مکه آمده و ادعاى نبوت دارد من فورا نزد پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم رفتم و این زمانی بود که رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم در محله قبا بود مقدارى خوراکى که تهیه کرده بودم نزد او گذاردم و عرض کردم صدقه است، تو و اصحابت را افراد نیکى یافتم مى خواهم شما میل بفرمایید، حضرت خود دست به سوى آن دراز نکرد ولى به اصحابش فرمود شما بخورید من با خود گفتم این یک نشانه، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از قبا به مدینه رفت، من مقدار دیگرى تهیه کردم و به خدمتش رفتم عرض کردم من به شما علاقه مند شده ام این صدقه نیست، بلکه هدیه است حضرت خود و اصحابش از آن خوردند با خود گفتم این نشانه دوم، طولى نکشید او را در تشییع جنازه به ظرف بقیع یافتم، اصحابش گرداگردش را گرفته بودند به او عرض ادب کردم و پشت سرش حرکت مى کردم منتظر آن بودم که عبا کنار برود و خال میان کتفش را ببینم او متوجه شد من به دنبال چه مى گردم عبا را از دوش افکند و من آنچه مى خواستم دیدم، آنرا بوسیدم و گریه کردم (و اسلام آوردم) مرا در پیش روى خود نشاند و من داستان زندگیم را همان طور که براى تو اى ابن عباس تشریح کردم براى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم گفتم حضرت در شگفتى فرو رفت و خواست این داستان را اصحابش نیز بشنوند.

اما من، چون برده بودم در جنگ بدر و احد نتوانستم شرکت کنم تا پیامبر بمن دستور داد با مولاى خود قرار بگذار که قیمت خود را هر وقت بپردازى آزاد گردى با او قرار گذاردم و با اعانت و کمک اصحاب پیامبر توانستم قیمت خود را پرداخته و آزاد گردم.

نقش سلمان فارسی در گسترش اسلام

زندگى سلمان در ایامى که پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم در قید حیات بود زندگى پر تلاشى به حساب مى آید او در پیشرفت اسلام و فراگیرى مسائل اسلامى و امور معنوى نقش بسزایى داشت.

طرح خندق و استقبال پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از خلاقیت سلمان فارسی

در جنگ احزاب، لحظات بسیار سخت و خطرناکى بر مسلمانان می گذشت؛ منافقین در میان لشکر اسلام سخت به تکاپو افتاده بودند، جمعیت انبوه دشمن و کمى لشکریان اسلام در مقابل آنها؛ تعداد لشکر کفر را ده هزار، و لشکر اسلام را سه هزار نفر نوشته اند و آمادگى آنها از نظر تجهیزات جنگى آینده سخت و دردناکى را در برابر چشم مسلمانان مجسم مى ساخت.

مسلمانان به فرمان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به شور نشستند در اینجا میان یاران پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم اختلاف شد؛ گروهى طرفدار این شدند که پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به خارج از مدینه برود ولى سلمان‏ فارسى که داراى یک عقل تجربى درمورد راه دفاع از شهرها از طریق کندن خندق‏ در اطراف آن بود از آن استفاده کرد و گفت ما هنگامى که از سواران دشمن بیمناک بودیم، در اطراف شهر خندق مى کندیم، آیا اجازه مى فرمایید اى رسول خدا که در اطراف مدینه خندق بکنیم؟ نظریه سلمان‏ مورد قبول (اکثر) مسلمین واقع شد (و کندن خندق را ترجیح دادند و پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم آن را پذیرفت).، لذا با پیشنهاد سلمان‏ فارسى، اطراف مدینه را خندقى کندند و به همین جهت یکى از نام هاى این جنگ، جنگ خندق است.

آری سلمان نقشه حفر خندق را کشید و پیامبر دستور اجراى آن را صادر فرمود. که در نهایت با تدبیر سلمان، لشکر اسلام، از این طریق محافظت شد و مدینه از سقوط در چنگال دشمن در امان ماند.

شمه ای از فضایل سلمان فارسی

درباره عظمت مقام سلمان و شرح حال او کتاب ها و مقالات متعددى نوشته شده است و مورخان قدیم و جدید او را به عظمت ستوده اند؛ از جمله صاحب کتاب‏ استیعاب‏ از عایشه نقل مى کند که پیغمبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم شب هنگام با سلمان مجلسى داشت و گاه به قدرى طولانى مى شد که خواب بر ما چیره مى شد. در این مجلس چه مسائلى میان رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم و سلمان رد و بدل مى شد تنها خدا و رسولش مى دانند.

هم چنین در حالات او آمده که هر سال سهم او از بیت المال پنج هزار درهم بود؛ ولى همه آن را در راه خدا انفاق مى کرد و از دست رنج خود زندگى بسیار ساده اى را که داشت اداره مى نمود و مى گفت: من دوست ندارم که از غیر دست رنج خود استفاده کنم، چرا که پیغمبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم مى فرمود: «ما أکلَ أحَدُکمْ طَعاماً قَطُّ خَیراً مِنْ عَمَلِ یدِهِ؛هیچ کس از شما طعامى را بهتر از آنچه از دست‏رنجش به دست آمده هرگز نخورده است».،

روایات فراوان دیگرى در فضیلت سلمان نقل شده که از نهایت عظمت مقام‏ او پرده بر مى دارد از جمله در حدیثى از رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم آمده است که فرمود: «لَوْ کانَ الدِّینُ فی الثُّریا لَنا لَهُ سَلْمانُ؛اگر دین در اوج آسمان باشد سلمان به او مى‏رسد».،

و یا در حدیثى از امیرمؤمنان نقل شده است که فرمود: «سَلْمانُ الْفارْسی کلُقْمانِ الْحَکیمِ؛ سلمان فارسى همچون لقمان حکیم است».،

سلمان و ولایت پذیری در فتنه!

مساله ولایت‏ به معنى خاص، و حب فى اللَّه و بغض فى اللَّه به معنى عام، مساله اى است که در روایات اسلامى روى آن تاکید فراوان شده است، تا آنجا که سلمان‏ فارسى به امیر مؤمنان على عرض مى کند: هر زمان خدمت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم رسیدم دستی بر شانه من زد و به شما اشاره کرد و فرمود: «اى سلمان این مرد و حزبش پیروزند»،،

هم چنین در تاریخ می خوانیم: روز غدیر، سلمان‏ از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم پرسید: على بر ما چگونه ولایت‏ دارد؟ پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «ولاؤه کولاى من کنت اولى به من نفسه فعلى اولى به من نفسه؛ ولایت على بر شما همانند ولایت من است بر شما، هرکس من بر جان وى اولویت دارم، على نیز بر جان او اولویت دارد!»،

اینگونه است که سلمان پس از رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از مخالفان سر سخت خلیفه اول بود و آسیاى مخالفت به وجود او مى چرخید، طبق احادیث رسیده سه نفر در مخالفت با خلافت و پافشارى که باید على طبق وصایت پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم زمام خلافت را در دست گیرد، اصرار مى ورزیدند و سخت در این راه تلاش مى نمودند، این سه نفر، سلمان، ابوذر و مقداد بودند.

و یا وقتی على را با اهانت به مسجد بردند على فرمود: وفاداران من فردا صبح‏ با سرهاى تراشیده و همراه با سلاح به منزل من بیایند، که تنها سلمان‏، ابوذر، مقداد و زبیر به وعده خود وفا کردند.

ایمان سلمان فارسی

ایمان و عملِ صالحِ همه یکسان نیست و از همه مردم انتظار ایمان و عمل صالح مساوى نمى رود، بلکه از هر کس به اندازه توان و درک او انتظار ایمان و عمل صالح مى رود، بدون شک ایمان حضرت على و سلمان‏ و ابوذر در سطح ایمان بقیه مردم نیست و انتظارى که از چنین اشخاص برجسته اى مى رود غیر از انتظارى است که از مردم عادى مى رود. خلاصه این که، هر کس به اندازه ظرفیت و وُسع و توانش ایمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد وارد بهشت مى شود و جاودانه در آن خواهد ماند.

مرحوم «علّامه مجلسى» مى گوید: به سندهاى مختلف از امام صادق نقل شده که ایمان‏ ده درجه دارد؛ مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم، و سلمان‏ در درجه دهم قرار گرفته است! ، (البته ایمان انبیا و اوصیاى معصوم حساب دیگرى دارد)

به تعبیر شاعر:

گر کسى از کشف با ایمان‏ شدى‏ محى دین هم رتبه سلمان‏ شدى‏

علم سلمان فارسی

پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم در میان جمعی از یاران خود دست خود را بر شانه سلمان‏ یا به روایت دیگر بر پاى سلمان‏ که نزدیک او نشسته بود زد و فرمودند: «هَذَا وَ قَومُهُ وَالَّذى نَفْسی بِیدِهِ لَوکانَ الایمانُ مَنُوطاً بِالثُرَیا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِنْ فَارْسٍ‏؛ منظور خداوند، این مرد و قوم اوست؛ به خدایى که جانم در دست اوست، سوگند! اگر ایمان به ثریا (در دورترین نقطه آسمان) بسته باشد، گروهى از مردان فارس آن را به چنگ مى‏آورند».

سلمان چگونه «منا اهل البیت» شد؟

طبق نوشته مورخان مهاجر و انصار هر کدام مى خواستند سلمان را از خود بدانند حال آنکه سلمان نه اهل مکه بود تا مهاجرت کرده باشد و جزء مهاجران اصطلاحى بشمار آید، و نه اهل مدینه بود که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را دعوت کرده باشد و از انصار بشمار آید، بلکه فردى بود که از فارس براى دریافت حقیقت و رسیدن به راه حق کوشش مى کرد و همه مشکلات آن را تحمل کرده بود، لذا پیامبر با جمله خود «سلمان منا اهل البیت» این اختلاف را فیصله داد، و او را به اهل بیت خود که تنها یک حقیقت را در زندگى مى بینند و از آن پیروى مى کنند و آن حق و صراط مستقیم است، ملحق نمود.

در فرازی دیگر مرحوم علّامه مجلسى در شأن ورود حدیث‏ «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ»مطلبى نقل مى‏کند که روزى سلمان فارسى وارد مجلس رسول خدا شد. حاضران او را گرامى داشتند و به احترام سن و سال و ارتباط زیاد وى با پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم او را احترام کردند و به صدر مجلس هدایت نمودند.

ناگهان «عمر» وارد شد نگاهى به او کرد و گفت: این مرد عجمى که در میان عرب‏ها در بالا نشسته است کیست؟ پیغمبر اکرم (ناراحت شد و) به منبر رفت و خطبه اى خواند و فرمود: همه انسان ها از زمان خلقت آدم تا امروز؛ مانند دندانه هاى شانه برابرند «لا فَضْلَ لِلْعَربی عَلَى الْعَجَمی وَلا لِلْأحْمَرِ عَلَى الْأسْوَدِ إلّا بِالتَّقْوى‏؛ عرب بر عجم و سفید پوست بر سیاه‏پوست برترى ندارد جز با تقوا» سپس افزود: «سَلْمَانُ بَحْرٌ لَاینْزَفُ وَکنْزٌ لَا ینْفَدُ سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ سَلْسَلٌ یمْنَحُ الْحِکمَةَ وَیؤْتِی الْبُرْهَانَ؛ سلمان دریاى عمیقى است که آبش تمام نمى شود و گنجى است که پایان نمى گیرد سلمان از ما اهل بیت است سلمان آبشارى است که پیوسته علم و دانش و برهان از او فرو مى ریزد».،

زیارت جناب سلمان در کاظمین‏

از برنامه هاى خوب زوّار در کاظمین، رفتن به شهر مدائن براى زیارت عبد صالح الهى جناب سلمان محمّدى (رضوان اللَّه علیه) است.

کیفیت زیارت سلمان فارسی

«سید بن طاووس» در «مصباح الزائر» چهار زیارت براى آن بزرگوار نقل کرده که یکى از آن چهار زیارت به شرح ذیل است: نزد قبر او، رو به قبله مى ایستى و مى گویى: السَّلامُ عَلى‏ رَسُولِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خاتَمِ النَّبِیینَ...؛ سلام بر فرستاده خدا محمّد بن عبداللَّه خاتم پیامبران...» سپس هفت مرتبه سوره «انا انزلناه» مى‏خوانى، آنگاه آنچه از نمازهاى مستحبى خواستى کنار قبرش بجاى مى آورى‏ و سپس وداع ذیل را که «سید بن طاووس» آورده، مى خوانى: «السَّلامُ عَلَیک یااباعَبْدِاللَّهِ، انْتَ بابُ‏ اللَّهِ الْمُؤْتى‏ مِنْهُ...؛ سلام بر تو اى ابا عبد اللَّه، تویى باب ورود به (قرب) خدا که از آن داخل شوند...»؛ سپس بسیار دعا مى کنى و باز مى گردى.،

سخن آخر

در خاتمه باید بر این بیت از شعر شاعر آفرین گفت که می گوید:

همچو سلمان‏ در مسلمانى بکوش ‏اى مسلمان تا که سلمانت کنند

جناب سلمان فارسی در سال ٣٥ یا ٣٦ هجرى اواخر خلافت عثمان (و طبق روایتى در اواخر خلافت عمر) دیده از جهان فرو بست و در همان جا به خاک سپرده شد و قبر او هم اکنون زیارتگاهى در نزدیکى مدائن است.

از بعضى روایات نیز استفاده مى شود که امیرمؤمنان على با طى الارض از مدینه به مدائن آمد و سلمان فارسى را غسل داد و کفن کرد و نماز بر او خواند و به خاک سپرد.

پرونده ویژه

پیامدهای «اقتصاد ربوی» در جامعه ی اسلامی

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته)

سعادت و پيروزى معنوى يک جمعيّت بدون «اقتصاد غنى و سالم» ممكن نيست، لذا ريشه مهم نابسامانی هاى یک جامعه را باید در مسائل اقتصادی آن جستجو کرد.در این میان ضرورت ایجاد اقتصاد سالم در جامعه اسلامی از اهميت ويژه اى برخوردار است، که نشان مى دهد به هم ريختگى نظام اقتصادى سر چشمه فساد وسيع در جامعه خواهد بود.

اینگونه است که اسلام با آميختن اخلاق و اقتصاد، و طرح بايدها و نبايدهاى اخلاقى در حوزه اقتصاد، عملًا چشمه هاى توليد ثروت هاى نامشروع، كه باعث توزيع ناعادلانه ثروت مى گردد را مسدود نموده، تا ثروت به طور عادلانه در بين تمام اقشار جامعه توزيع گردد. زیرا اگر روابط مالى و اقتصادی در جامعه اسلامی بر اساس صحيح استوار نباشد، و اقتصاد مردم به صورت سالم پيش نرود، آن جامعه گرفتار يك نوع خودكشى و انتحار خواهد شد.

با این تفاسیر باید به اقتصاد ربوی به عنوان عامل مهم بيمارى «اقتصاد بيمار جهان» اشاره کرد؛ که از ريشه هاى اصلى تقسيم غير عادلانه ثروت در جوامع، و از نظام سرمايه دارى و كاپيتاليسم نشأت می گیرد.

تأسف آور است كه اقتصاد دنياى مترقّى امروز بدون ربا نمى چرخد، و حذف ربا و بانک هاى رباخوار مساوى است با متزلزل ساختن پايه هاى اقتصاد جهان! لذا آن چنان تار و پود اقتصاد جهان با اقتصاد ربوی درآويخته كه جدا كردنش از آن ممكن نيست. بايد هم چنين باشد، چرا كه نظام سرمايه دارى از استعمار جدا نيست، و استعمار هم در شاخه اقتصاديش از رباخوارى نمى تواند جدا باشد، كه خود دام بزرگى است براى استعمار انسانها، و سرمايه ها!

حال آنکه پیامدهای اقتصادى، اجتماعى و اخلاقى اقتصاد ربوی غیر قابل انکار است و اين به خاطر آثار زيان بار فردى و اجتماعى آن است.

ربا چیست؟

راغب در كتاب «مفردات» مى گويد: ربا در لغت داراى دو معنى است ١- زيادى ٢- علوّ و برترى، سپس براى هر يک از اين دو معنى از آيات قرآن شاهد مى آورد؛ در مورد معنى دوم: «فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ؛ وقتى كه آب (باران را) بر زمين (مرده بى آب و علف) فرستاديم زمين به جنبش درمى آيد و نمو مى كند».

بعضى از ادباى عرب «نمو و رشد» را هم جزئى از معنى «ربا» دانسته اند؛ بنابراين معنى ربا، فزونى توأم با رشد است؛ كه اين معنى سوم با آيه فوق سازگارتر است و «تربيت» را هم بدين جهت تربيت مى گويند كه فزونى در انسان بوجود مى آيد و انسان علو و رشد پيدا مى كند.

اين دانشمند معروف لغت سپس مى افزايد: «ربا» هر گونه زيادى در سرمايه است ولى در عرف شرع به زيادى خاصّى اطلاق مى گردد. خلاصه اين كه او براى ربا دو معنى ذكر كرده است: ١- زيادى ٢- علوّ و نموّ.

صاحب مقائيس اللغة مى گويد: ربا به دو صورت آمده «ربا» و «رباء» و هر دو يك معنى دارد و آن زيادى و نمو و علوّ است. به اين ترتيب هر سه مفهوم را، در معنى ربا جمع كرده است.

مؤلّف لسان العرب كه از كتب لغت گسترده و فراگير است در اين مورد مى گويد: ربا به معنى زيادى و نموّ است.

و بالاخره صاحب التحقيق فى كلمات القرآن الكريم مى فرمايد: «و التحقيق ان الاصل الواحد فى هذه المادة، هو الانفتاح مع زيادة بمعنى ان ينفتح شي ء فى ذاته ثم يتحصل له فضل و زيادة؛ يعنى مفهوم اصلى اين واژه گشايش توأم با افزايش است».

از مجموع آنچه ذکر شد می توان اینچنین نتيجه گرفت كه ربا در لغت عرب داراى سه معنى است: ١-زيادى ٢- علو ٣- نموّ، و در عرف شرع، زيادى در معاملات يا وام، با شرايط خاصّى است.

تفاوت بیع با ربا

حامیان اقتصاد ربوی می گویند ربا هم چون بیع است و تفاوتى ميان اين دو نيست؛ يعنى هر دو از انواع مبادله است كه با رضايت طرفين انجام مى شود. حال آنکه در خريد و فروش معمولى هر دو طرف به طور يكسان در معرض سود و زيان هستند، گاهى هر دو سود مى كنند و گاهى هر دو زيان، گاهى يكى سود و ديگرى زيان مى كند در حالى كه در اقتصاد ربوی رباخوار هيچگاه زيان نمى بيند و تمام زيانهاى احتمالى بر دوش طرف مقابل سنگينى خواهد كرد و به همين دليل است كه مؤسسات ربوى روز به روز وسيع تر و سرمايه دارتر مى شوند و در برابر تحليل رفتن طبقات ضعيف بر حجم ثروت آنها دائما افزوده مى شود.

هم چنین در تجارت و خريد و فروش معمولى طرفين در مسير «توليد و مصرف» گام بر مى دارند در صورتى كه در اقتصاد ربوی هيچ عمل مثبتى در اين زمينه وجود ندارد.

از سوی دیگر در فعل و انفعالات ربوی، سرمايه ها در مسيرهاى ناسالم به جریان مى افتد و پايه هاى اقتصاد كه اساس اجتماع است متزلزل مى گردد، حال آنکه اقتصاد صحيح موجب گردش سالم ثروت است.

بدیهی است رباخوارى منشا دشمنی ها و جنگهاى طبقاتى است، در حالى كه اقتصاد اسلامی صحيح چنين نيست و هرگز جامعه را به زندگى طبقاتى و جنگهاى ناشى از آن سوق نمى دهد.

مسلما وجود اين تفاوت ها و تمایزات است که قرآن در پاسخ قائلان به همسانی بیع و ربا مى گويد: چگونه اين دو ممكن است يكسان باشدحال آنكه خداوند بيع را حلال كرده و ربا را حرام.

اقتصاد ربوی؛ عامل بنیادین در فروپاشی اخلاقی جامعه

گفتنی است اگر اقتصاد از ايمان و اخلاق جدا شود فجايع فراوانی به بار مى آورد؛ فجايعى كه مى تواند چهره جهان بشريت را از شكل انسانى آن تغيير دهد و از همين جا ضرورت آميختگى اقتصاد با اخلاق دانسته مى شود.

به موجب اين ضرورت، اسلام هم در خطوط اصلى اقتصاد خود به اخلاق توجه كرده و هم شاخ و برگ هاى مسائل اقتصادى را با اخلاق آميخته است كه اگر همه اين موارد به درستى رعايت شود، اقتصاد جامعه اسلامى افزون بر بالندگى و رشد اقتصادى سالم و پاك خواهد بود؛لذا هنگامى كه اسلام ربا را تحريم مى كند، از جمله در فلسفه آن تضعيف مسائل اخلاقى را در جامعه بر مى شمرد. زیرا رباخوارى دشمن بزرگ ارزشهاى اخلاقى است و نظام رباخوارى اثر بسيار نامطلوبى در زمينه اخلاق اجتماعى دارد.

بی شک اقتصاد از شئون زندگى انسانهاست و ابعادش بايد همچنان ابعاد وجود انسان باشد، ما چگونه مى توانيم انسانى را كه وجودش هم بعد مادى دارد و هم بعد معنوى در يك مكتب اقتصادى محصور كنيم كه تنها ارزشهاى مادى در آن مطرح است، يقيناً اين قبا براى آن قامت نارسا است، و دير يا زود، اثرات منفى خود را آشكار مى سازد.

هم چنین در روابط اجتماعى مردم روزهایى پيش مى آيد كه براى حفظ قشرهاى مختلف يا افراد مختلف بايد سخاوتمندانه به آنها كمک كرد، و بدون هر گونه شم داشت زير بازويشان را گرفت، خواه از طريق قرض الحسنه يا كمک هاى بلاعوض و مانند آن.

لذا می توان دریافت رباخوارى كه تنها با حاكميّت ارزشهاى خشک مادى سازگار است، و قرض الحسنه را كه يك ارزش فوق العاده اخلاقى محسوب مى شود به نابودى مى كشاند، تا چه حد ضد اخلاقى محسوب مى شود.

اگر رباخوارى برچيده شود مسلماً در روابط اقتصادى، قرض الحسنه جايگزين آن خواهد شد، همان قرض الحسنه اى كه پيوندهاى دوستى را محكم تر و فاصله ها را كمتر مى سازد و روح برادرى و ايثار و فداكارى و گذشت را زنده مى نمايد، بعكس رباخوارى كه دشمنى مى آفريند، كينه ها را در سينه ها راسخ مى كند، و بذر نفاق و تفرقه را در جامعه مى پاشد.

اینگونه است که امام على بن موسى الرضا عليه السلام در فلسفه تحريم ربا مى فرمايد: «وعلّة تحريم الرّبا ... لعلّة ذهاب المعروف، ... وتركهم القرض، والقرض صنائع المعروف ؛ علّت تحريم ربا براى آن است كه انجام كارهاى خير ميان مردم از بين مى رود ... و مردم قرض الحسنه را ترک مى كنند در حالى كه قرض دادن از كارهاى معروف و پسنديده است».،

اين نكته نيز حائز اهميت است كه در بسيارى از روايات اسلامى تأكيد بر رزق حلال شده است؛ يعنى درآمدى كه با تمام مسائل اخلاقى آميخته است؛ اعم از مسائلى كه رعايت آن واجب و الزامى است و مسائلى كه جنبه استحبابى دارد.

نتيجه اين كه در اسلام، مسائل اخلاقى با مسائل اقتصادى چنان آميخته است كه قابل تفكيك نيست، بر خلاف اقتصاد ربوی كه اخلاق در آن هيچ تأثيرى ندارد. و اينجاست كه حکمت تأكيدات بی حد و حصر اسلام بر حرمت رباخوارى روشن مى شود؛ اسلام به اين وسيله مى خواهد همچنان سايه اخلاق و عاطفه بر مسائل اقتصادى باشد، حال آنکه ربا و رباخوارى اصول اخلاق و عواطف انسانى را در هم مى شكند، و جلوی كارهاى خير را مى گيرد.

اقتصاد سرمایه داری؛ ارمغان اقتصاد ربوی

بدیهی است برای كنترل غول ثروت در جامعه انسانى باید با رباخواری مبارزه کرد؛ زیرا ربا و بهره پول مانند موريانه ريشه اقتصاد سالم را مى خورد و نابود مى كند و به جاى آن يك اقتصاد نامتعادل و توأم با استثمار و ظلم و فسادبه وجود مى آورد.

 از طرف ديگر اسلام با انباشته شدن ثروت و گردش آن در دست گروهى خاص، تحت عنوان «ربا» مبارزه كرده است. لذا در قرآن کریم هر گونه رباخوارى به شدت ممنوع اعلام شده و در حكم جنگ با خدا ذكر گرديده است لذا می خوانیم:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً ...؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! ربا (و سود پول) را چند برابر نخورید!»

در اين آيه اشاره به تحريم رباى فاحش شده و با تعبير«اضعافا مضاعفه» بيان گرديده است. منظور از رباى فاحش اين است كه سرمايه به شكل تصاعدى در مسير ربا سير كند يعنى سود در مرحله نخستين با اصل سرمايه ضميمه شود و مجموعا مورد ربا قرار گيرند، و به همين ترتيب در هر مرحله،« سود به اضافه سرمايه»، سرمايه جديدى را تشكيل دهد، و به اين ترتيب در مدت كمى از راه تراكم سود مجموع بدهى بدهكار به چندين برابر اصل بدهى افزايش يابد و به كلى از زندگى ساقط گردد.

به طورى كه از روايات و تواريخ استفاده مى شود در زمان جاهليت معمول بود كه اگر بدهكار در راس مدت نمى توانست بدهى خود را بپردازد از طلبكار تقاضا مى كرد كه مجموع سود و اصل بدهى را به شكل سرمايه جديدى به او قرض بدهد و سود آن را بگيرد!، در عصر ما نيز در ميان رباخواران اين رباخوارى بسيار ظالمانه فراوان است.

بر این اساس رباخوار در گوشه اى نشسته و از اموال خود سود بدون ضرر مى برد، يعنى هر ضرر و زيانى پيش آيد متوجّه وام گيرنده خواهد شد، در حالى كه كسى كه در يك رشته صنعتى، يا دامدارى يا كشاورزى سرمايه گذارى مى كند به همان نسبت كه همكاران او ممكن است متحمّل خسارت شوند او هم ممكن است خسارت ببيند. مثلًا محصول باندازه كافى بدست نيايد و يا دامها بعللى از بين برود و يا فرآورده هاى كارخانه خريدار چندانى پيدا نكند، بهر حال رباخوار سرمايه خود را به مخاطره نمى افكند امّا سرمايه توليدكنندگان هميشه در خطر است

كوتاه سخن اينكه ربا سبب مى شود صاحبان پول و سرمايه، دست از توليد و كار كشيده و تجارت و فعاليت اقتصادى مفيد را كنار بگذارند و با رباخوارى به جمع اموال و انباشت سرمايه اقدام كنند. روشن است با اين عمل به تدريج طبقه اى در جامعه به نام رباخواران و نظام اقتصادی سرمایه داری پيدا مى شوند بى آنكه پول و ثروت را در مسير توليد قرار دهند و مولّد باشند، با پول، پول مى آورند و در مقابل آن بخش عظيمى از توده مردم با كار و تلاش، توليد مى كنند؛ ولى نتيجه كارشان را به رباخوار تحويل مى دهند و اگر زيانى متوجّه شود گريبان توده زحمتكش را مى گيرد.

فقر؛ بی عدالتی و فاصلۀ طبقاتی؛ حقیقت تلخ اقتصاد ربوی

حکمت تحريم ربا خوارى به دليل مفاسد زيادى است كه در نظام اقتصادى جامعه به وجود مى آيد و سبب فاصله طبقاتى و ثروتمندتر شدن ثروتمندان و فقيرتر شدن فقيران مى گردد

در این بین تمام افرادى كه در جامعه فعاليّت اقتصادى دارند هم سود دارند و هم زيان، كارخانه ها، مزارع، تجارتها، صنعت ها، دامداريها، كارهاى خدماتى و ...مشمول اين قانون هستند و تنها رباخواران از اين قانون مستثنى هستند و فقط سود مى برند و زيان نمى بينند. بنابراين در جامعه اى كه همه سود و زيان دارند رباخواران سود خالص مى برند بى آن كه كار مفيدى انجام دهند و اين ظلم است و مفتخوارى و كار بى زحمت، به همين جهت گاه از رباخوارى به «گنج بى رنج» يا سود بادآورده تعبير كرده اند و به همين دليل رباخوارى يكى از عوامل نظام طبقاتى است، چرا كه عدّه قليلى به خاطر اقتصاد ربوی، همه چيز دارند و تعداد كثيرى، فاقد همه چيز هستند و عجيب اين كه اين فاصله طبقاتى، طبق نظريه آگاهان و خبرگان در دنياى امروز، در حال افزايش است و هر چه زمان به پيش مى رود فاصله بين ثروتمندان و فقراء بيشتر مى شود، تا آنجا كه بعضى از كشورها هر چه درآمد دارند بايد به عنوان سود وامهايى كه گرفته اند بپردازند، و خطرات اين امر بر كسى پوشيده نيست.

لذا اقتصاد ربوی يكى از عوامل اصلى فقر، بی عدالتی و اختلاف طبقاتى است؛ يعنى ربا موجب مى شود طبقه اى غير مولّد، ولى سرمايه دار تمام هستى طبقه ضعيف و مولّد را تدريجاً ببلعند. ناگفته پيداست اين نوع فساد اقتصادى، به دنبال خود مفاسد اخلاقى و اجتماعى و سياسى گوناگونى را موجب مى شود و سرچشمه انواع وابستگى هاى فسادانگيز خواهد بود.

به همين دليل امام على بن موسى الرضا عليه السلام در يكى از سخنانش درباره تحريم ربا مى فرمايد: «ولما في ذلك من الفساد والظلم وفناء الأموال؛ ربا اموال را به تباهی می کشاند، ربا ظالمانه است و موجب فنای اموال می گردد»

اين نكته نيز شايان توجه است كه فلسفه ابداع پول از آغاز اين بوده كه تنها وسيله اى براى نقل و انتقال ملكى باشد نه كالايى سودآور؛ ولى در سيستم رباخوارى اين فلسفه وجودى تحريف مى شود و پول به كالايى پردرآمد مبدل مى گردد. در حالی که به وسيله ربا، اموال سرشارى بدون هيچ گونه فعاليت اقتصادى نزد رباخوار جمع مى شود بى آنكه هرگز زيانى دامان او را بگيرد و همين امر توازن و تعادل اقتصادى جامعه را بر هم مى زند.

در سيستم اقتصاد ربوى، در برابر يك سرمايه دار رباخوار ممكن است صدها نفر پس از مدتى از هستى ساقط گردند و سرمايه و ثروتشان به تدريج به جيب يك نفر يا يک مؤسسه رباخوار سرازير شود و اين عمل باعث فقر و بيچارگى صدها نفر از سويى و تراكم ثروت ها و تكاثر اموال از سوى ديگر مى شود و جامعه از تعادل و توازن اقتصادى خارج مى گردد.

اینگونه است که اقتصاد ربوی فقر و بدبختى مى آفريند و جامعه را به تباهى مى كشد، تباهى جامعه مايه درد و رنج همه است، رباخواران نيز در آتش فقرى كه براى جامعه فراهم كرده اند مى سوزند، در يك جامعه بدبخت كسى نمى تواند خوشبخت زندگى كند.

فروپاشی امنیت اقتصادی جامعه در سایه ی تبعات اقتصاد ربوی

اقتصاد ربوی اقتصاد يك جامعه را از تعادل خارج مى سازد و چرخ اقتصاد را از حركت باز مى دارد و ثروت ها را در يك قطب اجتماع جمع مى كند، زيرا جمعى بر اثر آن فقط سود مى برند و زيان هاى اقتصادى متوجّه جمعى ديگر مى شود. اگر مى شنويم كه فاصله ميان كشورهاى ثروتمند و فقير جهان روزبه روز بيشتر مى شود، يك عامل آن همين است و به دنبال آن جنگ هاى خونين شكل مى گيرد.

نظام ربوی نوعى تبادل اقتصادى ناسالم است كه عواطف و پيوندها را سست مى كند و بذر كينه و دشمنى را در دل ها مى پاشد. لذا ربا درحقيقت جامعه را به سرطان اقتصادى مبتلا مى سازد. همانگونه که اقتصاد ربوی با بروز بحرانهاى اقتصادى ؛ اقتصاد جامعه اسلامی را دچار چالش می کند.

بیکاری ساختاری در اقتصاد ربوی

بی تردید تنها با  اقتصاد سالم می توان جوانان ما را از بیکاری نجات داد، طبق روايات متعدّد يكى از فلسفه هاى ممنوع بودن رباخوارى، تعطيل شدن تجارت حلال مى باشد؛ در روايتى آمده است كه هشام بن حكم از امام صادق عليه السّلام در مورد فلسفه تحريم ربا سؤال كرد، حضرت فرمودند: «انّه لو كان الرّبا حلالا، لترك النّاس التّجارات؛ اگر ربا حلال بود، مردم تجارت و كار و كسب را رها مى كردند».،

طبق اين روايت، يكى از فلسفه هاى تحريم ربا، جلوگيرى از مفتخوارى، رواج تجارت و كار و كسب است، حال آنکه در اقتصاد ربوی نه تنها کسب و کار رواج پيدا نمى كند، بلكه تعطيل خواهد شد، و مفتخوارى و رباخوارى همه جا رواج مى يابد.

هم چنین با تمام رونقى كه اقتصاد ربوی در دنياى امروز دارد، و وابستگى خاصى كه جهان امروز با این سیستم در اشكال گوناگون پيدا كرده، جاى شك نيست كه رباخوارى نظام مالى و اقتصادى جمعيّت ها و ظرفیت بی بدیل نیروی کار را ويران مى سازد و سبب مى شود كه ثروت ها به گونه وحشتناكى در دست افراد و مؤسسات معدودى جمع گردد و اين تقسيم غير عادلانه ثروت ها خود سرچشمه انواع بدبختى هاى اقتصادی و اجتماعی به ویژه بحران بیکاری است.

سخن آخر: (رباخواری بانک ها مردم را بیچاره کرده است)

در خاتمه باید گفت ربا مشکل بزرگی برای جامعه شده است؛ لذا  باید عواقب این وضع روشن شود؛ راهکار نجات از این وضع این است که بانک ها باید به معنی واقعی اسلامی شوند.

مشکل مردم مشکل بانک هاست که مردم را بیچاره کرده است،بی شک بانكهاى ربوى، تبديل به كانون درآمد كاذب شده و روز به روز سرمايه دارتر و در مقابل، مردم فقيرتر و مستضعف تر مى شوند.

در حالی که اگر بانكها به عقود شرعيه عمل كنند هم سرمايه هاى مردم به طور صحيح بكار گرفته مى شود و آنها از سرمايه هاى خود استفاده مى كنند و هم بانك از ربا نجات پيدا مى كند و منافع مشروعى را به دست مى آورد، و هم سطح توليد صنعتى و كشاورزى و دامى بالا مى رود و هم جنبه اشتغال زايى و توليد مشاغل جديد دارد.

كوتاه سخن اين كه تا تحوّلى بنيادين در وضع بانكها و چگونگى فعاليّتهاى آنها پيدا نشود، روح اقتصاد سالم و غیر ربوی بر جامعه حاكم نخواهد بود هر چند نام سيستم بانك بدون ربا، يا بانك اسلامى را به خود اختصاص بدهند، و سرانجام پى آمدهاى زيانبار بانكهاى رباخوار هم دامان خودشان را مى گيرد و هم دامان مردم را.

از خدا مى خواهيم كه به همه مسئولان و دولتمردان توفيقى دهد كه هر روز گام تازه اى در اجتناب از اقتصاد ربوی و حرکت به سوی  اسلامى شدن اقتصاد بردارند.

پرونده ویژه

شاخصه های سینمای دینی

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته)

بدیهی است مجموعه عقائد، تاريخ، آداب و رسوم جامعه، ادبيّات و هنر، همان فرهنگ جامعه است،از سوی دیگر تأثير فرهنگ جامعه در پرورش فضائل و رذائل جامعه غیر قابل انکار است، زیرا مقولۀ فرهنگ، مجموعه امورى است كه به روح و فكر انسان، شكل مى دهد و انگيزه اصلى او را به سوى مسائل مختلف، فراهم مى سازد.لذا باید از تمام وسائل سمعى، بصرى، برنامه هاى عملى، قصص، داستانها، ادبيات، شعر و هنر به معنى اصيل و سازنده استفاده كرد تا كلمات حق به دلها راه يابد آن چنان كه دلنشين گردد، حق طلبان ارشاد شوند و نسبت به لجوجان اتمام حجت شود.

در این میان برخی از مسائل ،حساستر از حوزه های دیگر است، به ویژه مقولۀ سینما که با حساسیتهای بسیاری روبهرو هستیم و مطالب و مفاهیم بسیاری وجود دارد  که میتواند در قالب سینما جامعه را هدایت یا گمراه کند.

چیستی مفهوم سینمای دینی

پديد آمدن حكومت دينى و صبغه فقهى آن و حاكم شدن فقه و فقيه، مايه نگرش جديد به متون و نصوص دينى شده است، به گونه اى كه سبب گرديده هم راه حلّى در چارچوبه احكام اسلامى براى مسائل مستحدثه اى همانند راديو، تلويزيون و سینما، فيلم و تئاتر.. از متون دينى به دست آيد و هم در بعضى از فتواهاى قبلى تجديد نظر شود.با این تفاسیر، در صورتى که سینما خالى از امور خلاف شرع باشد، و سبب آموختن مسائل دینی، اجتماعى، تربیتى و اخلاقى شود می توان به آن سینمای دینی اطلاق نمود.

تاثیر فیلم و سینما بر زندگی مردم

در اصل تأثير و رنگ پذيرى از محيط و تکنولوژی در زندگی ، همه مشتركند. اين مطلب طبق موازين عادى و مادّى قابل انكار نيست؛ حتّى بعضى در اين قسمت به اندازه اى افراط كرده اند كه افكار انسان را به طور كلّى، انعكاسى از وضع محيط زندگى مادّى او دانسته اند.

بدیهی است تأثير پذيرى جزء طبيعت انسان و هر موجود مادى ديگر است لذا گاه نگاه کردن به یک فیلم، می تواند افق معرفتی افراد را تغییر داده و تبدیل به عادت نماید.

اینگونه است که  اثرگذاری سینما و فیلمها بر زندگی مردم غیر قابل انکار است؛ فیلمها میتوانند در زندگی مردم اثرات زیادی بگذارند و گاهی محرک طلاق، رفاهزدگی و یا زندگی خوب باشند و باید مراقب این اثرات سوء بود.

در تشریح اثرگذاری فراوان صنعت سینما و فیلم باید تأکید نمود؛ با فیلم کارهای بسیاری میشود کرد همانگونه که فیلمی چون فیلم امام علی آنچنان تاثیرگذاری چشمگیری داشت.

زیبایی شناسی؛ اصل راهبردی در تحقق سینمای دینی

همانگونه که در روايات اسلامى آمده است: «انَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ؛ خداوند زيباست و زيبايى را دوست دارد».، لذا علاقه انسان به هنرهاى اصيل و واقعى، زيبايى ها، ذوقيّات و كششى كه در درون روح خود به اين امور حس مى كند، فطری است؛ از این رو لذّتى را كه به انسان از يک قطعه شعر جالب، يك صنعت ظريف، يك نقّاشى و یا یک قطعه تصویری، دست مى دهد، نمى توان با نيازهاى اقتصادى پيوند داد، بلكه به عكس قسمتى از رشته هاى اقتصادى، مولود اين نياز و كشش روحى است و اين خود دليل بر اصالت اين حسّ و تأثير آن در پيدايش بخش عظيمى از پديده هاى هنری است. يك انسان سالم در هر شرايطى با تفاوت هايى اين «انگيزه» را در خود احساس مى كند.

«گلبرت» نويسنده كتاب «مهاجرت افكار»، تحت عنوان دين و هنر چنين مى نويسد: «دين يكى از اساسى ترين منابع احساس هنرى و ابتكار به شمار مى رود، چنان كه هنر نيز يكى از بهترين وسيله هاى ابراز كيفيّت تفكّر دينى است و در سراسر جهان از معابد چين گرفته تا مجسّمه هاى مكزيك هنرمندان، عالى ترين و بهترين نمونه هاى فنّى و هنرى را براى بزرگداشت خدايان به وجود آورده اند».،

با این تفاسیر می توان گفت «زيبايى شناسی» منشأ پيدايش شعر و ادبيات و هنر، به معنى واقعى، است. لذا زيبایی هاى ادبى، شعرى، صنايع ظريفه و هنر به معنى واقعى همه مولود حس زیبایی شناسی است و نمی توان عواقب سوء عدم اشباع صحيح آن را ناديده گرفت.

سینمای دینی؛ ابزاری قدرتمند برای انتقال ارزشها و مفاهیم اسلامی

جامعه اسلامى به معناى واقعى كلمه، جامعه اى فزاينده، گسترش يابنده، زاينده و مولّد است، نه جامعه اى محدود كه فقط در چهار چوب خود قرار گرفته و هيچ پيشرفت و ترقّى ندارد. بر مبنای آموزه های اسلامی، مسلمانان باید در راه جهانى كردن اسلام كه تنها دين برحق است سعى و تلاش كنند.

طبق سفارش قرآن از تمام ابزار و آلات روز، از جمله سینما باید استفاده کرد و پيام اسلام را به تمام جهان برسانيد. اما در عمل ما چه كرده و چه مى كنيم! و ديگران چه كرده اند! آيا اين استفاده كامل و بهينه از وسايل مدرن و پيشرفته روز است؟!

سینمای پویا؛ در گرو افزایش تولیدات فیلم های دینی و مذهبی

اسلام دينى است كه با نگاهى جامع به همه ابعاد مادى و معنوى، فردى و اجتماعى انسان، برنامه هنری، فرهنگی و اقتصادی اش را براى دست يابى به سعادت دنيا و آخرت، ارائه كرده است. در اين آئين كه هماهنگ با زبان فطرت است، تعارضى ميان دنيا و آخرت نيست و دنيا در برابر آخرت قرار ندارد، بلكه آخرت از مسير دنيا مى گذرد..

در نگاه دين تولید با توجه به مسائل ارزشى و معنوى و در يك چارچوب تعريف شده اى مجاز است. در این بین دولت بايد برنامه هاى اساسى و بنيادى و زيربنايى را در جهت گسترش فرهنگ دينى انجام دهد، و مردم بايد دنبال آن را در جهات مختلف بگيرند. البته شيوه ها و روشهاى فعلى انجام فعاليّت هاى دينى كافى نيست. بلکه براى كارايى بيشتر، بايد از اسباب و وسائل موجود در دنياى امروز هم چون صنعت سینما، با برنامه ريزى صحيح و كار گروهى استفاده كرد.

حال برای رشد و تعالی فرهنگ اسلامی باید  افزایش تولید فیلم های ارزشی و مذهبی مورد توجه قرار گیرد به ویژه آنکه اینگونه فیلمها بسیار خوب و تأثیرگذار بوده است. البته در خصوص بررسی محتوای فیلم قبل از تولید، در قم گروههای مختلفی از تاریخ دانان و فقها و حدیث دانان وجود دارند که میتوانند در این امر کمک بسزایی داشته باشند.

چالش نقد پذیری سینماگران

بی تردید امور مذهبی، فرهنگی و هنری از ظرافت و حساسیتهای خاص برخوردار است. لیکن نقدها باعث رونق دين و رشد فرهنگ و هنر اسلامی خواهد شد.

به عنوان نمونه در جشنواره فیلم فجر فیلمهای ارزشمند و فاخری نیز وجود دارد، اما انتقاداتی نیز به برخی از فیلمهای جشنواره فجر وارد است. لذا  باید در صورت بروز اشتباه در این امور، انتقادات را پذیرفت و به اصلاح آن پرداخت.

عفت ورزی؛ لازمۀ ورود زنان به صنعت سینما و فیلم سازی

در قرون اخير به خاطر ماشينى شدن زندگى و توسعه كارگاهها و پيشرفت صنايع سبك و سنگين، پاى زنان به تمام مراكز اجتماع كشيده شد و همه جا با مردان آميختند، اين موضوع به ضميمه كمك مؤثّرى كه سينما و بعضى از وسايل ارتباط جمعى به اين موضوع مى كرد، آن چنان آتش اين غريزه را شعله ور ساخت كه به اصطلاح «سكس» همه جا را تسخير كرد.

لیکن سيل تهاجم فرهنگى غرب نبايد ما را مرعوب سازد، و تصوّر كنيم ما بايد خود و احكام دين خود را بر فرهنگ آنها تطبيق دهيم؛ زيرا فرهنگ غرب گام به گام جوانان را به سوى ابتذال كامل پيش مى برد، و آنها را از درون تهى مى سازد، و به اين ترتيب هر گونه مانع را كه بر سر راه مطامع آنهاست بر مى دارد.

«دكتر آلكسيس كارل» فيزيولوژيست و زيست شناس معروف فرانسه مى نويسد:«ارضاى وحشيانه شهوات ممكن است جلب نوعى اهمّيّت كند؛ ولى هيچ چيز غير منطقى تر از يك زندگى به تفريح بگذرد نيست. بدون ترديد سينما در اين بحران فكرى سهيم است». لذا استفاده از زنان در فیلم سازی  اگر از حدود عفّت خارج نشود،و موجب فسادى نباشد اشکالى ندارد.

براستى درد آور است كه در كشورهاى غربى، و غرب زده، و در كشور ما قبل از انقلاب اسلامى، بيشترين اسم و شهرت و آوازه و پول و در آمد و موقعيت براى زنان آلوده و بى بند و بارى بود كه به نام«هنرمند و هنر پيشه»، معروف شده بودند، و هر جا قدم مى نهادند گردانندگان اين محيط آلوده براى آنها سر و دست مى شكستند و قدمشان را خير مقدم مى دانستند! شكر خدا را كه آن بساط بر چيده شد، و زن از صورت ابتذال سابق و موقعيت يك عروسك فرنگى و كالاى بى ارزش در آمد و شخصيت خود را باز يافت، حجاب بر خود پوشيد اما بى آنكه منزوى شود و در تمام صحنه هاى مفيد و سازنده اجتماعى حتى در صحنه جنگ با همان حجاب اسلاميش ظاهر شد.

با همۀ این اوصاف باید به متولیان سینمایی کشور گوشزد نمود که از بازيگران بد نام استفاده نکنند و از زنان بدحجاب استفاده نکنند. از خزانه ملت حاتم ­بخشی به بخشی بازيگران بدنام نکنند. مردم اين کارها را فراموش نخواهند کرد و روزی جواب آن را از آنها خواهند خواست. مسؤولان به جای اين کارها به محرومان برسند. احيای ارزشهای انقلاب به اجازه نمايش فيلمهای بد و مغایر عفت عمومی جامعه نيست.

لزوم نظارت دقیق وزارت ارشاد بر محتوای تولیدات سینمایی

باید اذعان نمود حکومت اسلامی مرکب از جمهوریت و اسلامیت است لذا باید این دو رکن اساسی نظام اسلامی، در عرصه های مختلف محقق گردد؛ از سوی دیگر «مبانى اسلام»، مسائل ضرورى دینى است. خواه در مسائل اعتقادى باشد، مانند توحید و معاد و عصمت انبیا و ائمّه معصومین (علیهم السلام) و امثال آن، و خواه در فروع دین و احکام و قوانین اسلام، و خواه در مسائل اخلاقى و اجتماعى باشد، و هر کارى که سبب تضعیف مبانى فوق، یا ایجاد بدبینى و شکّ و تردید نسبت به آنها شود موجب اخلال در نظام اسلامی خواهد شد. و از آنجا که در نظام جمهوری اسلامی، اسلامیت حرف اول را می زند لذا نباید مسائل غیر دینی حاکم باشد.

آری نظام اسلامی نیازمند مباحث دینی و اسلامی بوده و در تحقق این مهم وظیفه وزارت ارشاد سنگین است. زیرا اسلامیت نظام باید از سوی وزارت ارشاد تأمین شود.

بی شک وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سوپر مارکتی نیست که همه خوراکیها در آن باشد بلکه حریمها باید با ادبیاتی دوستانه حفظ شده و در راستای صیانت از ارزشها و حدود الهی قاطعانه عمل کرد. بی شک توليد محصولاتى كه زمينه هاى تسلط فرهنگى دشمنان را بر بلاد اسلامى فراهم مى سازد؛ مانند توليد فیلم های مروّج فرهنگ فاسد بيگانه و لوازمی كه موجب تقويت اين فرهنگ شود و ابتذال و بى بند و بارى را براى نسل هاى جوان به ارمغان آورد، از نگاه دين ، امری به شدت مذموم و ناپسندى است.

لذا نظارت بر تولیدات سینمایی از سوی وزارت ارشاد از جمله راهکارهای برون رفت از این چالش کلیدی است است؛ این مسأله جزو مسئولیت های سنگینی است که وزارت فرهنگ و ارشاد به عهده دارد و باید توجه ویژه به آنها داشته و از عهده آنها برآید. بدیهی است مطالب زیادی است که می تواند به وسیله سینما جامعه را تحریف و یا هدایت کند، آنها به صورت غیرمحسوس ممکن است لابه لای فیلم جاسازی شده باشد، در این زمینه هم باید خیلی دقت شود و نیاز امروز است.

سخن آخر (تبعات و پیامدهای الگوسازی از بازیگران سینما )

در خاتمه باید گفت اصولا انسان طالب شخصيت است و براى تحصيل آن تلاش و كوشش مى كند، حال هرگاه نظام ارزشى جامعه شخصيت كاذب و دروغينى را به او تحميل كرد به دنبال همان مى رود. غالب جوانان، جوياى نامند و قهرمانان را دوست دارند. اگر قهرمانان جامعه فى المثل، هنر پيشه ها باشند، جاى تعجب نيست كه جوانان در همه چيز، حتّى لباس و قيافه و طرز راه رفتن، از آنها تقليد كنند و اگر عالمان و دانشمندان از همه محترمتر باشند، سيل جمعيّت به سوى علم و دانش حركت مى كنند.

در حالی که در عصر کنونی وسايل تبليغاتى دشمن كه از مجهزترين وسايل تبليغاتى جهان است در اين جهت به كار گرفته شده كه عقايد اسلامى را در افكار مسلمين مخصوصا نسل جوان ويران سازند؛ آنها در اين راه از هر وسيله و حتى برخی بازيگران سينما استفاده مى كنند و اين حقيقت را مكتوم نمى دارند که هدف آنها ويرانى افكار و بى علاقه ساختن جوانان نسبت به مفاخر آيين و سنتشان است.!

معرفی کتاب

سیری در کتاب

«ارتباط با ارواح»

اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله)

برای انسان بسیار جالب است که بتواند با عالمی غیر از این جهانی که زندگی میکند، ارتباط برقرار کند. مخصوصاً اگر آن عالم بتواند سدی را که میان انسان و زمان های گذشته و دوستان پیشین و پدر و مادر است را بردارد و از آن مهمتر او را در جریان حوادث آینده قرار دهد، تلاش و كوشش انسان براى ارتباط با جهان ارواح نيز از همين عطش سوزان روحى سرچشمه گرفته است.

بی جهت نیست که بسیاری از افراد برای ارتباط برقرار کردن با روح عزیزانشان خواهان احضار روح هستند.

مسأله تناسخ و بازگشت مجدد ارواح در قالب های جسمانی دیگر در این جهان و همچنین امکان ارتباط با ارواح، همیشه مورد بحث دانشمندان بزرگ بوده است و آثار و تألیفات فراوانی در این زمینه به رشتۀ تحریر درآمده است که کتاب «ارتباط با ارواح» اثر ارزشمند آيتالله العظمی مكارم شيرازي(مدظله العالی) از جمله آن آثار به شمار می آید که معظم له با بيان تاريخچه شكلگيري انديشه تناسخ ارواح به تبيين نظريه هاي گوناگون و دلايل ابطال آنها پرداخته و دیگر مسائل مربوطه در این زمینه را مورد نقد وبررسی قرار داده است.

ساختار اصلی کتاب

مطالب اين اثر شامل یک پیشگفتار از مولّف و ٣ بخش كلي با عنوان هاي «تناسخ و عود ارواح»، «ارتباط با ارواح» و «پاسخ به ايرادها» به رشتۀ تحریر درآمده است.

سرفصل های این کتاب جذاب و خواندنی عبارت است از : تاریخچه و سرچشمه عقیده تناسخ یا عود ارواح، انگیزه های تاریخی، نخستین دلیل بر ابطال عقیده تناسخ، نظریه یک فیلسوف مشهور، هر روح تنها با بدن خود میتواند زندگی کند، فراموشی مطلق برای ارواح ممکن نیست، ارواح بلاتکلیف و سرگردان، بازگشت به زندگی جدید از نظر قرآن، سرگرمی میز گرد! جلسه ارتباط با ارواح، مشاهدات من در جلسه ارتباط با ارواح، نقاط مشکوک در این ارتباط ها، چرا میز گرد حرکت میکند؟، پیام ارواح، علمی به نام اسپریتیسم، چه کسی با الفاظ بازی میکند ما یا شما ؟ ، عقیده عود ارواح، میزگرد در خدمت تناسخ و عود ارواح، رمالی و جن گیری

کتاب «ارتباط با ارواح» در یک نگاه

«ارتباط با ارواح» مجموعه ‏اى از بحث های سابق مولّف در این موضوع به همراه بحث های جدید و تازه است و مطالب زير مورد بررسى قرار گرفته است.

آيا مسئله زندگى تكرارى و عود ارواح كه در لسان علمى ما «تناسخ» و در ميان هندوها «كارما» نام دارد صحيح است يا از خرافات است؟

آيا ارتباط با ارواح امكان دارد؟ داستان ميزگرد و مانند آن تا چه اندازه ‏اى صحّت دارد؟

در بخش آخر كتاب نیز‏ پاسخ كسانى كه به بعضى از گفته‏ هاى مولف ايراد كرده ‏اند بطور مشروح آمده تا هرگونه اشتباهى در اين زمينه برطرف گردد.

گزارش محتوایی اثر

تاريخچه و سرچشمه عقيده تناسخ يا عود ارواح‏

مؤلف در اين كتاب متذكر شده است: مسأله «بازگشت ارواح پس از مرگ به بدنهاي ديگر» يكي از قديمي ترين مسايلي است كه در ميان بشر، در گذشته و امروز مورد بحث بوده و اين همان است كه در كتاب هاي فلسفي، عقايد و مذاهب از آن تعبير به «تناسخ» ميشود.

مولّف معتقد است زادگاه اصلى اين عقيده، «هند» و «چين» بوده است، و ريشه آن در اديان باستانى آن ها وجود داشته و هم‏اكنون نيز موجود است؛ سپس از آنجا به ميان اقوام و ملل ديگر نفوذ نموده است‏.

براهین ابطال تناسخ

نویسنده در ادامه دلايلى براى ابطال تناسخ و عدم امكان بازگشت روح به زندگى ديگر در اين جهان اقامه نموده و با دلایل متعدد عقلی و نقی و تبیین آثار و نتایج عملی تناسخ، این عقیده را مردود دانسته است.

در بیان مولّف در ميان فرق اسلامى هيچيك به تناسخ معتقد نيستند چرا که بازگشت روح به زندگى جديد در اين جهان با متون آيات قرآن مجيد ابداً سازگار نيست. هم چنیبن در احاديثى كه از پيشوايان بزرگ اسلام به ما رسيده است به ابطال قطعى اين عقيده‏ رای داده شده است.

در فرازی از این بخش می خوانیم: مرحوم‏ «صدوق» محدّث بزرگ جهان اسلام، در كتاب‏ «عيون اخبار الرّضا» از هشتمين پيشواى ما امام علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام نقل مى‏كند كه حضرت در پاسخ سؤالى كه‏ مأمون از مسئله تناسخ كرد، فرمود: «مَنْ قالَ بِالتَّناسُخِ فَهُوَ كافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظيمِ؛ يَكْذِبُ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ؛كسى كه عقيده به تناسخ داشته باشد، ايمان به خدا ندارد، و بهشت و دوزخ را انكار مى‏كند».

آيا ارتباط با ارواح و احضار ارواح امكان‏پذير است؟

از ديگر موضوع هاي عنوانشده در اين کتاب ميتوان به جلسه ارتباط با ارواح اشاره کرد، مولّف در پاسخ به این پرسش که آيا مى‏توان با ارواح گذشتگان رابطه برقرار ساخت، این نکته را یادآور می شود که در وهلۀ نخست نمى‏توان وجود روح را انكار نمود.

همچنين امكان ارتباط با ارواح از طريق صحيح علمى براى افراد ورزيده ‏اى كه در اين راه حقيقتاً كار كرده و زحمت كشيده ‏اند را نيز نمى‏توان انكار نمود، اما هيچ عقلى باور نمى‏كند كه مسئله‏اى به آن اهمّيّت تا اين اندازه تنزّل پيدا كند که هر كس براى سرگرمى و تفريح ميزگرد چرخانى درست كرده، و مشتى مرد و زن و كوچك و بزرگ را دور آن جمع نمايد، و هر شب روح کسی را حاضر کنند.

معظم له احضار روح و ارتباط با ارواح را عقلاً امکان پذیر می داند، ولی این کار را شرعاً جایز نمی داند چرا که مفاسد زیادی به بار می آورد.

در فرازی از اثر می خوانیم: ارتباط با ارواح را به عنوان يك واقعيّت‏ مى‏توان پذيرفت، ولى نبايد از نظر دور داشت كه اين مسئله مورد سوءاستفاده عدّه زيادى قرار گرفته، و يا افراد ساده ذهنى به خيال خود به همين سادگى، و بدون هيچ گونه اطّلاعات علمى با يك ميز چرخان، يا يك استكان، يك صفحه كاغذ پر از حروف الفبا، با ارواح كبير و صغير خواسته ‏اند تماس بگيرند؛ و به دنبال آن بازى، ميزگرد به راه افتاده و كم‏كم مسئله سر از تناسخ و بازگشت ارواح به بدن هاى جديد درآورده است؛ و يك واقعيّت‏ با هزاران اوهام به هم آميخته شده. به اين ترتيب، اصل ارتباط ممكن است، ولى از ميان هزاران مدّعى شايد تنها يكى راستگو باشد!

چرا در اين باره به بحث پرداختيم؟

مولف در بخش پایانی اثر به چرایی بحث در زمینه تناسخ پرداخته و با تمسک به این حدیث پیامبر اکرم(ص) که فرمود:«هنگامى كه بدعتى آشكار گردد و دست ها يا زبان ها يا قلم هائى براى تحريف حقايق و نشر خرافات به كار افتد، افراد مطّلع بايد بپاخيزند و با آن مبارزه كنند، و اگر كوتاهى كنند، از رحمت خدا به دور خواهند بود، و نفرين فرشتگان و مردم بر آن ها خواهد بود.» و نیز تأکید بر اجماع تمام دانشمندان اسلام اعم از شيعه و اهل تسنّن در رد عقیده تناسخ و عود ارواح به بدن ديگر و نیز ابطال عقیده تناسخ توسط دلايل نقلى و عقلىِ قطعى بر ضرورت نقد و بررسی این بحث تأکید نموده و آثار و تبعات مذهبی، اجتماعی و اخلاقی اعتقاد به تناسخ و لوازم آن را به مخاطبین کتاب گوشزد کرده است.

لازم به ذکر است كتاب هاي ميراث اسلام، روانشناسي اثر پلاتونف و تاريخ ويل دورانت از جمله منابع مورد استفاده مولّف در تأليف اين كتاب بهشمار ميروند.

اين كتاب نفیس در سال ١٣٨٠، در یک جلد و در ١٨٣صفحه، در قطع جیبی توسط انتشارات نسل جوان به زیور طبع آراسته شده و تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است. این کتاب به زبان عربی نیز ترجمه و منتشر شده است.

معارف اسلامی

روش امام سجادعلیه السلام برای احياء مكتب شيعه بعد از واقعه كربلا

پرسش:

امام سجاد(عليه السلام) برای احياء مكتب شيعه بعد از واقعه كربلا چه روشی را برگزيدند؟

پاسخ اجمالی:

امام سجادعلیه السلام پس از حادثه کربلا دریافته بود که امکان احیای این جامعه مرده با در دست گرفتن رهبری سیاسی آن وجود ندارد و درگیر شدن در یک حرکت سیاسی دیگر، با وجود قدرت دیگر احزاب، به صلاح نيست. تاریخ گواه است که امام سجادعلیه السلام در طول سی و چهار سال فعالیت، شیعه را از یکی از سختترین دورانهای حیات خویش عبور داد. در شرایطی که تصور نابودی اساس تشیع وجود داشت، امام سجادعلیه السلام میبایست کار را از صفر شروع کند، مردم را به سمت اهل بیتعلیه السلام بکشاند. امام سجادعلیه السلام توانست شیعه را حیاتی نو بخشد و زمینه را برای فعالیتهای آینده امام باقرعلیه السلام و امام صادقعلیه السلام فراهم کند. روش فقهی آن حضرت، نقل احادیث پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از طریق حضرت عليعلیه السلام بود که شیعیان تنها آن احادیث را درست تلقی میکردند. بدین صورت شیعه اولین قدمهای فقهی خود را در مخالفت با انحرافات موجود برداشت؛ گرچه بخش اعظم این کار به زمانی پس از آن موکول گردید.

پاسخ تفصیلی:

در واپسین روز واقعه کربلا، شیعیان از لحاظ کمی و کیفی و نیز موقعیت سیاسی و اعتقادی در بدترین شرایط قرار گرفتند. کوفه، که مرکز گرایشهای شیعی بود، تبدیل به مرکزی جهت سرکوبی شیعه گردید. شیعیان واقعی امام حسین علیه السلام که در مدینه و مکه بوده و یا موفق شده بودند که از کوفه به او ملحق شوند، در کربلا به شهادت رسیدند. گرچه بسیاری هنوز در کوفه بودند؛ امّا تحت شرایط سختی که ابن زیاد در کوفه به وجود آورده بود، جرأت ابراز وجود نداشتند. کربلا از نظر روحی شکست بزرگی برای شیعه بود و بظاهر این گونه مطرح شد که دیگر شیعیان نمیتوانند سر بر آورند. تعدادی از اهل بیت(عليهم السلام) و در رأس آنها امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند و تنها یک نفر از فرزندان ذکور امام حسین علیه السلام، از نسل فاطمه(علیها السّلام) باقی مانده بود که البته در آن شرایط شهرتی نداشت؛ بخصوص که فرزند بزرگ امام حسین علیه السلام، یعنی علی اکبر نیز به شهادت رسیده بود. زندگی امام سجاد علیه السلام در مدینه و دور بودن از عراق فرصت هدایت جریانات شیعی کوفه را از امام علیه السلام گرفته بود.

در چنین شرایطی که تصور نابودی اساس تشیع وجود داشت، امام سجاد علیه السلام میبایست کار را از صفر شروع کند، مردم را به سمت اهل بیت(عليهم السلام) بکشاند. امام در این راه موفقیت زیادی کسب کرد.(١) این موفقیت در تاریخ تأیید شده است؛ زیرا امام سجاد علیه السلام توانست شیعه را حیاتی نو بخشد و زمینه را برای فعالیتهای آینده امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام فراهم کند.

تاریخ گواه است که امام سجاد علیه السلام در طول سی و چهار سال فعالیت، شیعه را از یکی از سختترین دورانهای حیات خویش عبور داد. دورانی که جز سرکوبی شیعه به وسیله زبیریان و امویان نشان روشنی ندارد. بیست سال حاکمیت حجاج بر عراق و سلطه عبدالملک بن مروان بر کل قلمرو اسلامی، تنها جهتگیری روشنش کوبیدن شیعیان و در بخشهایی دیگر کوبیدن سایر مخالفان امویان، اعم از خوارج یا شورشیانی چون عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بود. حجاج کسی بود که شنیدن لفظ کافر برای او بسیار آرامبخشتر از شنیدن لفظ شیعه بود.(٢)

در این سالها دو نهضت شیعی در عراق رخ داد که هر دو -علی رغم موفقیت موقت یکی از آنها- با شکست مواجه گردید. پس از آن نیز شیعیان با شدّت هر چه تمامتر مورد تهدید امویها، از قتل و شکنجه و زندان قرار گرفتند. یکی از این دو نهضت، نهضت توّابین بود که رهبری آن را سلیمان بن صُرد خُزاعی، به همراهی تنی چند از دیگر سرشناسان شیعه در کوفه بر عهده داشتند.

ادعا شده که توّابین امامت علی بن حسين(علیهما السّلام) را پذیرفته بودند.(٣) ما در مآخذ اولیه شاهدی بر این مدعا نیافتیم. آنچه مهم است این که توّابین در مجموع بر آن بودند تا در صورت پیروزی، امامت جامعه را به اهل بیت(علیهم السّلام) بسپارند و طبعاً از نسل فاطمه(علیها السّلام) کسی جز علی بن حسين(علیهما السّلام) برای این کار وجود نداشت. اما آیا در ذهن آنها دقیقاً همین مطلب وجود داشته است یا نه، تاریخ چیزی گزارش نکرده است.

به نظر میرسد رابطه سیاسی خاصی بین امام سجاد علیه السلام و توابین وجود نداشته و آنچه بیشتر رنگ نهضت را شیعه نشان داد، شرکت فعال معروفین شیعه کوفه در این نهضت و مایههای عاطفی آن است. یعنی توبه به سبب عدم حمایت از حسین بن علي(علیهما السّلام) و شهید شدن به عنوان تنها راه پذیرش این توبه. در این حرکت نامی از محمد بن حنفیه نیز وجود ندارد.

اشتباه عمده سیاسی آنها عدم سنجش موقعیت، خارج شدن از کوفه و سپردن خود به دست حوادث بود. مختار نیز به دلیل این اعتقاد خود که رهبری این حرکت توانایی درک مسائل نظامی و سیاسی را ندارد، حاضر به همکاری نشد و حتی موجب شد تا تعدادی از شیعیان از حمایت نهضت توّابین خودداری کنند.

همین ابهام درباره ارتباط امام سجاد علیه السلام با دومین جنبش شیعی یعنی جنبش مختار وجود دارد. این ارتباط نه تنها از زاویه نگرش سیاسی؛ بلکه از بُعد اعتقادی نیز مشکلاتی را در بر دارد. گفتهاند که مختار پس از آنکه موفق شد در کوفه شیعیانی را به سوی خود جذب کند، از علی بن حسين(علیهما السّلام) استمداد جست؛ اما امام روی خوش نشان نداد.(٤)

چنین موضعی از سوی امام علیه السلام با توجه به سیاستی که امام علیه السلام تا به آخر دنبال کرد، منطقی به نظر میرسد. امام علیه السلام از پس از حادثه کربلا دریافته بود که امکان احیای این جامعه مرده با در دست گرفتن رهبری آن وجود ندارد. به علاوه درگیر شدن در یک حرکت سیاسی دیگر، با وجود قدرت دیگر احزاب، خطراتی را در پی داشت که به ریسک کردن آن نمیارزید. به همین دلیل، ماهیت حرکت امام علیه السلام در دوران امامت آن حضرت، به خوبی نشان میدهد که حرکت امام تنها یک حرکت سیاسی نبوده و در بسیاری از موارد به وضوح بر کنار از سیاست به معنای مشخص فعالیت سیاسی بوده است.

جنبه اعتقادی قضیه نیز از زمانی شروع گردید که مختار از محمد بن حنفیه خواست تا او را تأیید کند و مورد حمایت قرار دهد. محمد بن حنفیه چنین کرد؛ امّا نه به صورت رسمی. از آن پس این گونه شایع گردید که در میان شیعه عراق، امامت محمد بن حنفیه پذیرفته شده است. گرچه این مسأله محرز نیست؛ اما بعدها که فرقهای به نام کیسانیه شهرت یافت، داستان را از زمان مختار آغاز کردند.

با رسوخ بعضی از مبانی عقاید غلات در میان برخی از شیعیان کوفه، بعدها مختار نیز در معرض اتهام قرار گرفت و این گونه شایع گردید که مختار در پیدایش غلات سهم بسزایی داشته است. بنا به دلایل زیادی که در این مختصر جای طرح آنها نیست و ما در جای دیگر بدان پرداختهایم، در تمام این مسائل و حتی این که فرقهای به نام کیسانیه به امامت یا مهدویت محمد بن حنفیه اعتقاد داشته باشند، تردید وجود دارد.

اما در این که امام سجاد علیه السلام علیه غُلات موضعگیری کرده است، شواهدی وجود دارد. این به معنای وجود انحراف در میان شیعیان عراق بود که امام را وادار میکرد تا از موضعگیری و برقراری رابطه مستقیم و حمایت کامل از آنها خودداری کند.

امام سجاد علیه السلام خطاب به گروهی از اهل عراق فرمودند: «أَحِبُّونَا حُبَّ الْاِسْلَامِ وَ لَاتَرْفَعُونَا فَوْقَ حَدِّنَا»(٥)؛ (ما را آنگونه که اسلام میگوید دوست دارید و بالاتر از اندازهای که هستیم نبرید؛ یعنی درباره ما غلو نکنید) و در نقل دیگری آمده است که امام فرمود: «أَحِبُّونَا حُبَّ الْاِسْلَامِ وَ لَاتُحِبُّونَا حُبَّ الْأَصْنَامِ»(٦)؛ (ما را با معیار های اعتقادی اسلام دوست بدارید و چون بت ها ما را دوست مدارید). ابو خالد کابلی نیز میگوید: از امام سجاد علیه السلام شنیدم که میفرمود: «یهود و نصارا، عزیز و عیسی را آن قدر دوست داشتند تا مطالب آن چنانی درباره آنان گفتند، چنان که: «إِنَّ قَوْماً مِنْ شِیعَتِنَا سَیُحِبُّونَا حَتَّی یَقُولُوا فِینَا مَا قَالَتِ الْیَهُودُ فِی عُزَیْرَ وَ مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی عِیْسَی بْنِ مَرْیَمَ، فَلَا هُمْ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ»(٧)؛ (کسانی از شیعیان ما، تا آن اندازه در دوستی ما افراط میکنند که نظیر سخنان یهود و نصارا را درباره عُزیر و عیسی علیه السلام درباره ما میگویند. نه آنها از ما هستند و نه ما از آنها هستیم).

بر پایه منابع شیعه، محمد بن حنفیه فرد منحرفی نبوده و امامت امام سجاد علیه السلام را پذیرفته بود. بنابراین در اثبات این که واقعاً محمد بن حنفیه خود را به عنوان امام علیه السلام برای شیعیان کوفه مطرح کرده، اشکالاتی وجود دارد و راهحلهایی میتواند فرض شود که ابن حنفیه به دست امام سجاد علیه السلام و برای دور نگاه داشته شدن امام علیه السلام دست به این اقدام زده است، گرچه شاهد تاریخی ویژهای این مطلب را تأیید نمی کند.

آنچه در اینجا لازم به یادآوری است، این است که به دلایل مختلفی نمیتوان باور کرد که امام سجاد علیه السلام درباره مختار فرموده باشد: «یکذب علی الله و علی رسوله»(٨)، بویژه این که وقتی مختار سر عبیدالله را برای آن حضرت فرستاد، فرمود: «جَزَی اللّهُ الْمُخْتَارَ خَیْراً»(٩)؛ (خداوند مختار را جزای خیر دهد) و نیز آمده است که در آن هنگام «لم یبق من بنی هاشم أحد الّا قام بخطبة فی الثناء علی المختار و جمیل القول فیه».(١٠) از امام باقر علیه السلام نیز روایت گردیده است: «لَاتَسُبُّوا الْمُخْتَارَ فَاِنَّهُ قَتَلَ قَتَلَتَنَا وَ طَلَبَ ثَارَنَا وَ زَوَّجَ أَرَامَنَا وَ قَسَّمَ فِینَا الْمَالَ عَلَی الْعُسْرَةِ»(١١)؛ (مختار را دشنام ندهید. او قاتلین کشتههای ما را کشته و انتقام ما را گرفته است و دختران یتیم ما را شوهر داده، و در وقت سختی در بین ما اموالی را تقسیم کرده است) و در برابر سؤال فرزند مختار، موضع خود را نسبت به مختار به صورتی مثبت ابراز کرد.(١٢)

به هر روی، جنبش مختار نیز به صورت سیاسی مدت چندانی به طول نیانجامید و در سال ٦٧ هجری توسط زبیریان سرکوب گردید، با این حال تأثیر خاص خود را بر کوفه از جهت تحریک و زنده نگاه داشتن احساسات شیعی و نیز ایجاد انگیزه در میان موالی برای شرکت در جریانات سیاسی به همراه داشت.

به دلیل انحرافی که در بالا ذکر شد و حتّی میتوان فرض کرد که علی رغم خواست ابن حنفیه، تردیدی در میان برخی برای انتخاب امام وجود داشته است. کسانی بودند که در انتخاب امام مردد بودند. قاسم بن عوف، یکی از یاران امام سجاد علیه السلام بنا به اعتراف خویش، در آغاز مردد بین علی بن الحسین(عليهما السلام) و محمد بن حنفیه بود(١٣) و بعد از آن به امام سجاد علیه السلام پیوست. از دیگر یاران، بنا به اظهار کشی، ابو حمزه ثمالی و فرات بن احنف هستند.(١٤) درباره سعید بن مسیب اختلاف وجود دارد. برخی او را از یاران امام سجاد علیه السلام شمردهاند؛ اما ظاهراً او بر طبق فتوای عامه حکم میکرد. در رجال کشی چنین موضعی از سعید به دلیل نجات یافتن از دست حجاج گفته شده است.(١٥) در هر صورت احترام او نسبت به امام علیه السلام قابل تردید نبوده و استفاده علمی و اخلاقی او از امام محرز است؛ اما او در تشییع جنازه امام علیه السلام شرکت نکرد و مورد اعتراض قرار گرفت.(١٦)

غیر از این چند نفر، کسان دیگری هستند که طبق منابع شیعه از استوارترین افراد شیعه به حساب میآیند. در روایتی آمده است که در اوان کار امام علیه السلام، تنها چند نفر در کنارش بودند. سعید بن جبیر، سعید بن مسیّب، محمد بن جبیر بن معطم، یحیی بن ام الطویل، ابو خالد الکابلی.(١٧) شیخ الطائفه، تعداد اصحاب امام سجاد علیه السلام را یکصد و هفتاد و سه نفر دانسته است.(١٨)

به هر حال، امام علیه السلام موفق به بقای شیعه و حتی گسترش آن گردید. روش فقهی آن حضرت، نقل احادیث پیامبر( صلّی الله علیه وآله وسلّم) از طریق حضرت علي علیه السلام بود که شیعیان تنها آن احادیث را درست تلقی میکردند. بدین صورت شیعه اولین قدمهای فقهی خود را در مخالفت با انحرافات موجود برداشت؛ گرچه بخش اعظم این کار به زمانی پس از آن موکول گردید. امام سجاد علیه السلام در وقت گفتن اذان، جمله «حی علی خیر العمل» را در آن میآورد. وقتی مورد اعتراض قرار گرفت فرمود: «هُوَ الْاَذَانُ الْأَوَّلُ»؛ (اذان نخستین به این صورت بود).(١٩)

اضافه بر آن، برکناری از انحرافات عراق موجب حفظ مبانی اعتقادی اصیل شیعه در برابر انحرافات گردید. علی رغم تلاشهای مهم امام علیه السلام که البتّه موجب بقای شیعه گردید، مدینه به خاطر کجرویهایی که از صدر اسلام در آن نهاده شده و علیه شیعه تحریک شده بود، جای مناسبی برای رشد شیعه نبود و امام سجاد علیه السلام خود میفرمود که دوستداران واقعی آنها در مکه و مدینه به بیست نفر نمیرسد.(٢٠) در حالی که در عراق افراد بیشتری وجود داشتند که به آنها علاقهمند بودند.(٢١)

پی نوشت:

(١). دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، جعفرمرتضی، موسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۰۹ قمری، چاپ اول، ج ١، ص ٦١ مقاله (الامام سجاد علیه السلام باعث الاسلام من جدید).

(٢). سخنان امام باقر علیه السلام را ببینید، در شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، أبو حامد عز الدين عبد الحميد بن هبة الله بن محمد بن محمد‏، محقق/ مصحح: محمد ابوالفضل ابراهيم، کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي‏، قم،‏ ١٤٠٤ قمری، چاپ اول، ج ١١، ص ٤٤؛ الامام الصادق علیه السلام، الامام الصادق علیه السلام، ابو زهره، دار الثقافة العربیه، قاهره، بی تا، ص ١١٢ - ١١١.

(٣). تشيع در مسير تاريخ‏، جعفرى، حسين محمد، مترجم، آيت اللهى، ‏سيد محمد تقى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏، تهران‏، ١٣٨٢ شمسی، ‏چاپ يازدهم‏، ص ٢٨٦.

(٤). إختيار معرفة الرجال‏، كشى، محمد بن عمر، محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن/ مصطفوى، حسن‏، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، ١٤٠٩ قمری، چاپ اول‏، ص ١٢٦.

(٥). سير أعلام النبلاء، الذَهَبي، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد، مؤسسه الرساله، بيروت، ١٤٠١ قمری، ج ٤، ص ٣٩٠ - ٣٨٩؛ الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية ، بيروت، ١٤١٠ قمری/ ١٩٩٠ میلادی، چاپ اول، ج ٥، ص ٢١٤؛ در آنجا متن چنین است که حضرت فرمود: «شما با این رفتار افراطی خود سبب نفرت و بُغض مردم نسبت به ما شدهاید». حلية الأولياء و طبقات الأصفياء، الأصبهاني، أبو نعيم أحمد بن عبد الله، دار الكتاب العلمیه، بيروت، ١٤٠٩ قمری، ج ٣، ص ١٣٦.

(٦). مختصر تاريخ دمشق، ابن منظور الانصاري، محمد بن مكرم بن على، دار الفكر، دمشق، ١٩٨٨ میلادی، ج ١٧، ص ٢٤٢.

(٧). إختيار معرفة الرجال‏، همان، ص ١٠٢؛ طبقات الکبری، ج ٥، ص ٢١٤؛ نسب قریش، مصعب زبیری، محقق: لیفی بو فنسال، دار المعارف، مصر، بی تا، ص ٥٨.

(٨). طبقات الکبری، همان، ج ٥، ص ٢١٣.

(٩). إختيار معرفة الرجال‏، همان، ص ١٢٧،

(١٠). طبقات الکبری، همان، ج ٥، ص ٢٨٥. هیچکس از بنی هاشم نبود مگر آنکه بپاخاسته و بر مختار درود فرستاد و درباره او سخن نیکو گفت.

(١١). إختيار معرفة الرجال‏، همان، ص ١٢٨.

(١٢). همان، ص ١٢٦.

(١٣). همان، ص ١٢٤.

(١٤). همان.

(١٥). همان.

(١٦). همان، ص ١١٦.

(١٧). همان، ص ١١٥؛ در روایتی سه نفر ذکر شده و آمده است که: «ارتد الناس بعد قتل الحسین الا ثلاثة: یحیی بن ام الطویل، ابو خالد الکابلی، جبیر بن معطم. ثم ان الناس لحقوا و کثروا ... ». (همان، ص ١٢٣).

(١٨). رجال الطوسي‏، طوسى، محمد بن حسن‏، المطبعي الحیدریه ، نجف، ١٣٨٠ قمری، ص ٨١ - ١٠٢.

(١٩). المصنف في الأحاديث و الآثار، ابن أبي شيبة الكوفي، أبو بكر عبد الله بن محمد، تحقيق: الحوت، كمال يوسف، بی جا، هند، ١٤٠٩ قمری، ج ١، ص ٢١٥.

(٢٠). شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، همان، ج ٤، ص ١٠٤؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق/ مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، ١٤٠٣ قمری‏، چاپ دوم، ج ٤٦، ص ١٤٣؛ الغارات، ثقفى، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، مترجم: آيتى، عبد المحمد، وزارت ارشاد، تهران‏، ١٣٧٤ شمسی، چاپ دوم، ص ٥٧٣.

(٢١). گردآوری از کتاب: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(علیهمالسلام)، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، قم، ۱۳۸١ شمسی، چاپ ششم، ص ٢٦٤.

احکام شرعی

لزوم قبض در وقف

آيا قبض در وقف لازم است؟

بين وقف خاص و عام تفاوت وجود دارد. در وقف خاص مانند وقف بر اولاد يا وقف بر فرد خاصّي قبض به موقوف عليهم لازم است و اگر نسلاً بعد نسل است بايد به نسل موجود تحويل داده شود. ولي در وقف عام مانند مسجد و مدرسه و امثال آن قبض لازم نيست. هرچند احتياط مستحب آن است كه پس از خواندن صيغه آن را در اختيار كسانى كه وقف براى آنها شده قراردهند تا وقف كامل گردد.

زمان محقق شدن وقف

آیا در صیغه وقف می توان تحقق وقف را به بعد از فوت موکول کرد؟ و یا می توان در وقف شرط کند تا مدتی توسط خود واقف مورد استفاده قرار گیرد؟ و یا می توان وقف را برای مدت مشخصی محدود کرد؟

١.کسى که مالى را وقف مى کند بنابر احتیاط مستحب باید از همان موقع خواندن صیغه وقف کند، و اگر مثلاً بگوید این مال بعد از وفات من وقف باشد اشکال دارد.٢. ولی می توان مالی را برای همیشه وقف کرد مشروط بر اینکه مثلاً چند سال اوّل منافعش در اختیار واقف یا شخص دیگری باشد و در موقوفه مصرف نشود.٣. کسى که مالى را وقف مى کند باید براى همیشه مال را وقف کند یعنی اگر بگوید از حالا تا ده سال وقف باشد، اشکال دارد

تغییر در تولیت توسط واقف

وقتى باغى وقف گرديده و در اختيار ذكور و اناث قرار گرفته، آيا واقف مىتواند براى بار دوم و پس از گذشت مدت مثلا ١١ سال مجدداً تغييرى در توليت آن ايجاد نمايد؟

هنگامى كه وقف تمام شود و متولّى در وقفنامه اوّليه تعيين شده باشد هيچ كس حتّى واقف نمىتواند آن را شرعاً تغيير دهد، مگر اين كه ثابت شود متولّى منصوص صلاحيّت ندارد، كه در اين صورت متولى جديد از سوى حاكم شرع تعيين مىشود.

انصراف متولی و تعیین وکیل

هرگاه متولی موقوفه به عللی نتواند و یا نخواهد به تولیت خود ادامه دهد، آیا می تواند فردی امین و مدیر را به عنوان متولی یا وکیل خود تعیین نماید؟

تنها می تواند کسی را به عنوان وکیل انتخاب کند و تعیین تولیت در اینگونه موارد به دست حاکم شرع است.

خیانت کردن متولی در موقوفه

چنانچه متولی در اجرای وقف مرتکب خیانت شود چه حکمی دارد؟

هرگاه در اوقاف عمومى متولّى خيانت كند و عايدات آن را به مصرفى كه معيّن شده نرساند، حاكم شرع بايد متولّى امينى براى آن معيّن نمايد يا در كنار او بگذارد و اگر متولّى وقف خاص خيانت كند، حاكم شرع با موافقت طبقه موجود براى آنها متولّى تعيين، يا ضميمه مى‏كند.

تعیین متولی برای موقوفه

متولی در وقف چگونه تعیین می شود؟

هرگاه براى چيزى كه وقف كرده متولّى معيّن كند، بايد مطابق قرارداد او رفتار نمايد و اگر معيّن نكند اگر از قبيل اوقاف عامّه (مانند مسجد و مدرسه) باشد تعيين متولّى وظيفه حاكم شرع است و اگر وقف خاص باشد (مانند ملكى كه وقف بر اولاد است) در مورد كارهايى كه مربوط به مصلحت وقف و منفعت طبقات بعد مى‏باشد، احتياط آن است كه نسل موجود و حاكم شرع با موافقت يكديگر تعيين متولّى كنند و اگر تنها مربوط به منافع طبقه موجود است اختيار آن با خود آنهاست در صورتى كه بالغ باشند و اگر بالغ نباشند اختيار با ولىّ آنهاست.

حیطه مسئولیت واقف و متولی در مساجد و حسینیه ها

حیطه مسئولیت واقف و متولی در امثال مسجد و حسینه تا چه حد می باشد؟

بعد از تحقق وقف در مورد انتخاب امام جماعت يا عزل او نه متولّى و نه واقف هيچ كدام حقى ندارد و اين حق مردم است و نظر آنها ملاك است. حيطه مسؤوليت متولّى رسيدگى به موقوفات مسجد است.پس متولّى، واقف يا هر شخص ديگرى بعد از تحقق وقف حق دخالت در برنامه ريزى‏ها و فعاليتهاى اين اماكن را ندارند و اين حق مردم است و رضايت آنها در چنين امورى ملاك است.

حق الزّحمه ی متولّی

اگر واقف حق التولیه را مشخص نکرده باشد، آیا حق التولیه اندازه ی معینی دارد یا بستگی به عرف و قوانین موضوعه در سازمان اوقاف دارد؟

متولی می تواند حق الزحمه خود را طبق نظر کارشناس بگیرد.

نوع وقف بر امام معصوم

وقف بر امام حسين عليه‏ السلام وقف عام است يا خاص؟

مصرف این وقف خاص امام حسین است.

عدم جواز تبدیل وقف خاص به وقف عام

آیا می توانیم وقف خاص را بعد از تنظیم وقف نامه و قبض موقوفه، تبدیل به وقف عام نمائیم؟ یا ماهیت وقف و مفاد وقف نامه را تغییر دهیم؟

جایز نیست.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1400/07/03 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 3552