اگر «مرگ» نقطه پایان باشد، آفرینش جهان بیهوده خواهد بود!
حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، آبان 1353، سال پانزدهم، شماره 11.
اگر «مرگ» نقطه پایان باشد، آفرینش جهان بیهوده خواهد بود!
افسوس که سودای من سوخته خام است *** تا پخته شود خامی من، عمر تمام است
- ایمان به یک مبدء علم و حکمت در جهان هستی از ایمان به «زندگی پس از مرگ» قابل تفکیک نیست.
کوزهگری را فرض کنیم که کوزهای را می سازد؛ اما همینکه از کوره درآمد، آنرا به زمین میزند و میشکند! آیا در حماقت این کوزهگر تردید خواهید کرد؟ اگر این کوزہگر هنرمند هم باشد و نقش و نگارهای بسیار جالب و زیبا روی آن نقش کند، و یک اثر هنری به معنی واقعی -نه به معنی مسخ شده و تهوع آور آن- به وجود آورد، و سپس بیهوده آن را بشکند، آیا ممکن است او را عاقل بدانیم؟!
مهندس ثروتمند و ماهر و باذوقی را در نظر بگیرید که با صرف هزینهای سنگین، ساختمان پرشکوه و زیبائی با بهترین مصالح، و حساب شده ترین نقشهها بسازد که هر بینندهای را به اعجاب و تحسین وادارد، و یا با همين هزينه دست به احداث سد عظیمی بزند، و پس از اتمام ساختمان یا سد، با تشریفات و مراسم پرشکوه جالبي آن را افتتاح کند و از همه شخصيتها برای این مراسم دعوت نماید، اما فردا در جراید بخوانیم که آقای مهندس، ساختمان و سد مزبور را با چند دینامیت نیرومند منفجر ساخته است و در مصاحبهای که با خبرنگاران انجام داد، چنین توضیح داده است که هدف او از این ساختمان این بوده که یک روز در آن استراحت کند، و یا چند ساعت با قایق روی دریاچه سد به گردش پردازد! چقدر این سخن کودکانه و دور از عقل است؟ نه تنها یک فرد حکیم و دانشمند از چنان کار بیهوده و بیحاصلی برکنار است، از یک آدم بیسواد و دهاتی پشت کوهی و جنگلی هم بعيد به نظر میرسد.
* * *
اگر تشکیلات و سازمان این عالم پهناور را بنگریم و به عظمت و دقتی که در ساختمان این جهان عموما، و انسان از نظر جسمی و روحی خصوصا، به کار رفته بیندیشیم خواهیم دانست که «مرگ» نمی تواند پایان زندگی بشر و نقطه توقف هستی او باشد؛ زیرا در این صورت زندگی او و جهانی که پیرامون اوست بی حاصل یا نامفهوم و غیرمنطقی خواهد بود؛ و درست شبیه به کار آن کوزہگر و مهندس بیهودهکار است.
توضیح اینکه: مطالعه جهان آفرینش هم از نظر «عظمت» و هم از نظر «دقت» این حقیقت را اثبات میکند که این جهان بیش از آنچه تصور میکنیم وسیع و پرشکوه و اسرارآمیز است. به گفته «آینشتاین» در کتاب «فلسفه نسبيت» آنچه ما از کتاب بزرگ تکوین و آفرینش خوانده ایم بیش از صفحه (یا صفحاتی) نبوده است و ما در پرتو جهش عظیم دانش بشری تنها به الفبای این کتاب عظیم آشنا شده ایم و به این سخن باید اضافه کرد این کتابی است که جلد روئین آنرا «ازليت» و جلد زیرین آنرا «ابدیت» تشکیل میدهد و اوراق آن پهنه زمین و آسمان را فرا گرفته. کلمات و حروف آنرا منظومهها، و ستارگان و کرات عظيم و کهکشانها تشکیل میدهند. و چه عمر طولانی و شایستگی بی نظیری میخواهد که کسی همه این کتاب را بخواند! اگر چنین چیزی امکان داشته باشد.
و یا به گفته پرفسور «کارل گیلیزین» در کتاب «سفر به جهانهای دوردست»: «مجموعه غول پیکر ستارگان یا کهکشانها، همين جزائر فلکی که پیرامون محور خود میچرخند و در فضا شناورند، در فواصل عظیمی از هم قرار دارند که اندیشیدن آن نیز دشوار است. هریک از این کهکشانها شامل چندین میلیارد ستاره است، فواصل آنها چنان عظیم است که پرتو نور (با آن سرعت بی نظیر و سرسام آور) گاهی صدها هزار سال وقت لازم دارد تا فاصله میان دو ستاره را که در مرزهای یک کهکشان قرار دارند طی کند».(1)
دقتی که در ساختمان کوچکترین واحد این جهان به کار رفته، همانند دقتی که در ساختمان عظيمترین واحدهای غول پیکر آن دیده میشود، حیرت انگیز است. و «انسان» در این میان لااقل کاملترین موجودی است که ما تا کنون شناخته ایم، و با آن ساختمان عجيب خود عالیترین محصول این جهان -البته تا آنجا که ما میدانیم- محسوب می گردد.
از سوی دیگر مشاهده می کنیم که این انسان که عالیترین محصول شناخته شده این دستگاه است، در این عمر کوتاه مدت خود که در برابر عمر کواکب و کهکشانها لحظهای بسیار زودگذر و ناپایدار است در میان چه ناراحتیها و مشکلاتی بزرگ میشود! دوران طفولیت او که دشوارترین و پرمشقتترین دورانهای زندگی او است برنامه بسیار سنگین و طاقت فرسا دارد، در محیط تازهای گام گذارده که همه چیز برای او نامأنوس و تازه است. او حتی طرز نگاهداری آب دهان را نمی داند و باید با تجربیات زیاد و آزمایشها و تمرینهای مکرری که روزها به طول میانجامد مدير عضلات لبها و اطراف دهان، و طرز مهار کردن این چشمه جوشان، مسلط گردد.
او جهت صدا را نمی شناسد، از اندازه گیری فاصله با چشم خود کاملا بیخبر است و شاید در آغاز همه چیز را روی یک صفحه و نزدیک به چشم خود میپندارد، از حرکت امواج هوا روی تارهای صوتی و ایجاد انواع صداها و سپس شکستن و بریدن و شکل دادن به صداها، بوسیله حرکات ماهرانه و چابک زمان و عضلات دهان و گلو کمترین اطلاعی ندارد، و شب و روز بیش از یک جوان دانشگاهی باید در همان گاهواره فراموش شده برنامه اجرا کند، درس بخواند، و تمرین کند، تا به محیط زیست خود آشنا و بر ابزار بهره برداری آن مسلط گردد. و در ضمن با انواع بیماریها به مبارزه برخيزد تا بتواند سرانجام هماهنگی با میحط را تحمل نماید، و در هر حال تمرینهائی را که او میکند تا به محیط آشنا گردد بیش از تمرینهای طاقت فرسای فضانوردان برای زیست در کره ماه، واجد اهمیت است! و به این ترتیب دوران پرمشغله کودکی را با تمام درد سرهایش پشت سر میگذارد.
هنوز نفسی تازه نکرده دوران پرغوغای جوانی با طوفانهای شدید و کوبنده اش فرا میرسد، و او را در میان امواج خود پی درپی میفشارد، تا نیروی تازهای به جان و روح او بدهد، از این کوره حادثه باید به کوره دیگر، و از آن به کورههای جدید، نقل مکان کند تا تدریجا خامی او بریزد و پخته شود. هنوز جای پای خود را کاملا محکم نکرده فصل شباب گذشته، و دوران کهولت و سپس پیری فرا رسیده است، که کم کم دارد چیزی از زندگی میفهمد. از اشتباهات گذشته که قسمتی از آنها برای رسیدن به حالت نضج و پختگي اجتناب ناپذیر بود ناراحت و نگران است، و مشغول بررسی و تهیه بیلان و جبران آنهاست و پیش خود فکر میکند که اکنون از نظر پختگی و تجریه آماده زندگی جدیدی است؛ اما افسوس که نیروی جوانیش تحلیل رفته و زیر لب آن شعر معروف را زمزمه میکند:
مرد هنرمند هنرپیشه را *** عمر دوبایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن *** با دگری تجربه بستن بکار
اما کسی نیست که این دستور او را اجرا کند، و به زودی لحظه مرگ فرا میرسد و همه قالبها فرو میریزند و تمام پختگیها، تجربهها، دانشها و... بخاک میروند؟ از اینها گذشته دورانهای سه گانه عمر با تمام برنامههای فشرده اش، جولانگاه حوادث دردناک طبیعی و اجتماعی، از دست رفتن دوستان و عزیزان، ناکامیها، تلخیها و اندوههای فراوان است.
* * *
خوب حالا كلاه خود را قاضي کنيم؛ آیا باور کردنی است که هدف این دستگاه بزرگ و عظیم و شگرف آفرینش، مخصوصا هدف از آفرینش این دنیای کوچک عجیبی که نامش «انسان» است تنها همین زندگی، همین آمد و رفت آمیخته با هزاران ناراحتی باشد، و پس از آن همه آموزشها و آمادگیهای روحی که به نظر میرسد جنبه مقدماتی برای زندگی دیگری دارد، این دفتر بکلی بسته شود و با عقب گرد وحشتناک آن سلولهای عجیب مغزی که محتوی بزرگترین پروندههای دنیا است با مرگ، تبدیل به ذرات سادهای از خاک و غبار جهان طبیعت گردد؟ آیا این شبیه به کار آن کوزہگر نیست؟ آیا شبیه به کار آن مهندس سازنده سد عظیم نیست؟ آیا این با حکمت بالغه پرودگار میسازد؟ باغبان درخت را برای میوه مینشاند، باغبان جهان هستی این نهال عجیب را برای چه نشانده؟... برای همین چند روز پر دردسر؟
آیا اگر (فرضا) ما با همین عقلی که داریم بجای او بودیم چنین کاری را میکردیم؟ تا چه رسد به او که تماما عقل است و علم و حکمت بی پایان. چگونه میتوان باور کرد و این همه غوغا را برای هدفی دانست که تقریبا مساوی با هیچ است؟! آیا این شبیه به آن نیست که کودکی را در یک جنین مصنوعی پرورش دهند آنگاه که ورزیده و آماده زندگی شد او را بکشند؟ بنابراین آن کس که ایمان به خدا و حکمت او دارد نمی تواند انکار کند که با مرگ آدمی حیات او برچیده نمی شود.
* * *
در قرآن مجید در چند مورد به این استدلال اشاره شده و با بیان کوتاه و لطیف در ضمن استفهام انکاری تجسم یافته است:
- «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ»؛ (آیا گمان کردید ما شما را بیهوده آفریدیم و شما بسوی ما بازنمی گردید).(2) در اینجا عدم رجوع به سوی پروردگار (یعنی رستاخيز و ادامه حیات و حرکت به سوی نقطه بی نهایت هستی) مساوی با عبث بودن آفرینش معرفی شده که اگر پای معاد و زندگی پس از مرگ در میان نیاید آفرینش به بیهودگی خواهد انجامید.
- «أَيَحْسَبُ الإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى * أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى * ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى * فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالاُْنثَى * أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى»؛ (آیا انسان چنین میپندارد که «مهمل» آفریده شده؟ آیا نطفهای نبود که در رحم ریخته شد؟ و نظام داد و مرد و زن از آن آفرید؟ آیا او قادر به زنده کردن مردگان نیست).(3) روی سخن در اینجا با منکران رستاخيز است، که اگر به زعم آنها همه چیز با مرگ تمام میشد آفرینش مهمل و بیهوده بود («سدی» در لغت به معنی مهمل است) به همین دلیل بعضی از مفسران بزرگ اسلام گفته اند که منظور از انسان در آیه بالا «الكافر بالبعث الجاحد لنعم الله» منکران رستاخيز و نعمتهای گسترده پروردگار در زندگی دیگرند.(4) و راستی درخور ملامتند که با مشاهدهء این جهان و عظمت آن جهان آینده را نمی بینند.
پیشنهاد برای مطاله: پاداش و کیفر
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.