23 - ادامه مسئله 18 - 27/7/78

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

23 - ادامه مسئله 18 - 27/7/78

*... عن الحسن بن عبداللّه بن محمد الرازى، عن ابیه، عن الرّضا عن آبائه(علیهم السلام) قال: قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)... و قال: لاتتّبع النظرة النظرة، فلیس لک یا على إلاّ اوّل نظرة.(1)

جواب: این روایت مطلق و منصرف به نگاه به نامحرم است و وجه و کفّین را هم ذکر نکرده است.

* و فی معانى الأخبار، قال: قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): یا على أوّلُ نظرة لک و الثانیة علیک لا لک.(2)

جواب: مثل روایات قبل منصرف است به نگاه به نامحرم.

حدیثى هم از طرق عامه داریم:

* عن ابن بریدة عن أبیه قال: قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): لعلى(علیه السلام): یا على، لاتتّبع النظرة النظرة فإنّ لک الاولى و لیس لک الآخرة(3).

در معناى این پنج روایت روایات دیگرى هم داریم که اوّلین نگاه را مباح و نگاههاى بعدى را جایز نمى داند و مخاطب هم غالباً على(علیه السلام)است. ظاهراً این عبارت را یکبار پیامبر فرموده و اشخاص مختلفى آن را نقل کرده اند.

جمع بندى روایات:

از نظر سند: این روایات چون متضافر هستند تضافر جانشین وثاقت راوى مى شود و از سند آن بحث نمى کنیم و مجموع من حیث المجموع کافى است.

از نظر دلالت: به نظر مى رسد که منصرف است به نگاههاى شهوت آلود، نگاه اوّل بى اختیار و بدون قصد و غرض است، ولى وقتى تکرار مى شود لابد قصدى دارد و انسان بیهوده تکرار نظر نمى کند، پس به جهت تلذّذ است که در این صورت از بحث ما خارج مى شود.

اضف الى ذلک: حداقل دو حدیث داریم که در آنها قرینه داریم که روایات جواز نظر براى جائى است که نظر شهوت آلود نباشد و روایات عدم جواز نظر و حرمت تکرار براى جائى است که از روى شهوت و یا خوف وقوع در حرام باشد.

* و باسناده عن ابن ابى عمیر، عن الکاهلى قال: قال أبوعبداللّه(علیه السلام): النّظرة بعد النظرة تزرع فى القلب الشهوة و کفى بها لصاحبها فتنة.(4)

مرحوم صدوق از «ابن ابى عمیر» و او هم از «کاهلى» نقل مى کند. کاهلى اسمش «عبداللّه بن یحیى» است که دو برادر بودند و نام دیگرى «اسحق بن یحیى» است. «عبداللّه بن یحیى» از اصحاب امام صادق(علیه السلام) و امام کاظم(علیه السلام) است. در حالات او توثیق صریحى در کتب رجال نیست، ولى قرائنى داریم که نشان مى دهد آدم خوبى بوده است.

قرینه اوّل: یکى اینکه نجاشى در حق او مى نویسد:

«کان وجهاً عند أبى الحسن» (در نزد امام کاظم(علیه السلام) شخص موجّهى بوده است) گاهى تصوّر مى شود «کان وجهاً» بالاتر از ثقه بودن است.

قرینه دوّم: نجاشى مى گوید امام کاظم(علیه السلام) به «على بن یقطین» سفارش او را کرد:

«قال له: اِضْمَنْ لى الکاهلى و عیاله اَضْمُنُ لک الجنّة». ضامن چه چیزى بشود؟ شاید کاهلى تنگدست بوده و یا در دربار هارون مشکلى داشته است که امام سفارش او را مى کند، پس قطعاً شخص خوبى بوده که امام(علیه السلام) چنین سفارشى در مورد او مى کند.

قرینه سوّم: امام کاظم(علیه السلام) فرمود: «عبداللّه» خودت را آماده کن که مرگت نزدیک شده، عبداللّه نگران شد، امام فرمود: غصّه نخور تو در صف شیعیان ما هستى.

از قرائن من حیث المجموع بعید نیست که او به حد وثاقت برسد و دلالت حدیث هم خوب بود، پس شاهد بر بحث ما مى شود که مراد از نظر، نظر شهوت آلود است.

نکته: در مورد «ابن أبى عمیر» بحث است که او «لایُرسِلُ الاّ عن ثقة»یا «لایروى الاّ عن ثقة». معروف «لایرسل» است، ولى بعضى مى گویند «لایروى» است که این مشکل است چون اشخاصى هستند که «ابن ابى عمیر» از آنها نقل کرده در حالى که از کذّابین هستند مثل «یونس بن ظبیان» که مرد کثیفى بوده و ادّعاى الوهیّت هم داشته است، پس «لایروى» صحیح نیست. البتّه شاید در زمانى از او نقل کرده که منحرف نبوده، پس «لایرسل» بهتر است.

* و فى الخصال باسناده عن على(علیه السلام) فى حدیث الاربعة مأة قال: لکم اوّل نظرة إلى المرأة فلا تتّبعوها نظرة اخرى و احذروا الفتنة.(5)

شاهد در «احذروا الفتنة» است، یعنى نگاه دوّم و سوّم، شما را به گناه آلوده مى کند اگر سند این روایت را نپذیریم مؤید است.

نتیجه: قول سوّم قابل قبول نیست و باید بگوئیم که نگاه اوّل بى اختیار است و یا اگر با اختیار است بدون قصد و غرض مى باشد ولى اگر براى بار دوّم و سوّم نگاه کرد عن شهوة است که ما هم مى گوییم اشکال دارد و جایز نیست. پس حق با قول اوّل است که نگاه کردن به دست ها و صورت اگر هوس آلود نباشد، اگر چه براى بار دوّم و سوّم هم باشد، اشکال ندارد، البتّه احتیاط در این مورد پسندیده تر است خصوصاً در مورد جوانان.

 

 

 

1. ح 11، باب 104 از ابواب مقدّمات نکاح.

2. ح 13، باب 104 از ابواب مقدّمات نکاح.

3. سنن بیهقى، ج 7، ص 90.

4. ح 6، باب 104 از ابواب مقدّمات نکاح.

5. ح 15، باب 104 از ابواب مقدّمات نکاح.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1279/01/01 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 6414