9 - مسئله 1 (صفات من یرید تزویجها) - 6/7/78

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

9 - مسئله 1 (صفات من یرید تزویجها) - 6/7/78

الامر الخامس: نکاح از جمله عبادات است

گاهى در کلمات بعضى از فقها دیده مى شود که نکاح را از عبادات دانسته اند و یا بعضى دیگر مى فرمایند: «فیه شوب من العبادة» صاحب جواهر مى فرماید:

«لکن لاریب فى انّ الاحتیاط لاینبغى ترکه خصوصاً فى النکاح الّذى فیه شوب من العبادات المتلّقاة (دریافت شده) من الشارع، و الأصل تحریم الفرج الى ان یثبت سبب الحلّ شرعاً(1) (اصل این است که هر نکاحى فاسد است تا دلیل بر صحّت اقامه شود).

نکاح چه نوع عبادتى است، آیا از عبادات بالمعنى الاخص است یا بالمعنى الأعم؟

عبادت بالمعنى الاخص یعنى «ما یشترط فى صحّتها قصد القربة کالصّلوة و الصیام...» و عبادت بالمعنى الاعم یعنى «مایشترط فى ترتّب الثواب علیه قصد القربة»، که تمام عبادات توصلّى را شامل مى شود، مثلاً تطهیر مسجد از نجاست از واجبات و اطعام طعام و نکاح از مستحبات، بدون قصد قربت ثواب ندارد. پس عبادت بالمعنى الاعم از اوامر توصلیّه واجب و مستحبّ است که براى ثوابش قصد قربت لازم است. نکاح عبادت به معنى الاخص نیست، چون احدى نگفته است که در صحّتش قصد قربت معتبر است، بله در ترتّب ثواب قصد قربت لازم است، ولى این منحصر به نکاح نیست و در همه اوامر توصلّیه اگر قصد قربت باشد ثواب دارد.

ان قلت: چرا فقط در نکاح مى گویند «فیه شوب من العبادة»؟

قلنا: منظور از عبادت بودن نکاح این است که نکاح از امور توقیفیّه است و از امور عقلائیه اى که شارع آن را امضا کرده نیست، به این بیان که در بین عقلا سلسله عقودى وجود دارد (مثل بیع) که شارع همه آنها را امضا کرده و فرموده «اوفوا بالعقود» و گاهى هم با سکوتش آن را امضا کرده و هر کجا هم شک کردیم، به سیره عقلا نگاه مى کنیم، ولى با اینکه نکاح در بین عقلا بوده است نمى توانیم به عقلا مراجعه کنیم زیرا از امور توقیفیّه است، و اگر شارع سکوت کند پذیرفته نیست. چون شارع در نکاح تغییرات زیادى داده و حسابش را از نکاحى که در بین عقلا بوده جدا کرده (مثلاً محرّمات نسبیّه، سببیّه، رضاعى، شرایط مهر، شرایط عیوب...) و قید و شرط زیادى براى نکاح قرار داده است و شبیه عبادات توقیفى است و به همین جهت تا زمانى که دلیلى از شارع نرسد، نمى توانیم بگوئیم که فلان نکاح در بین عقلا وجود دارد و شارع هم سکوت کرده است، پس این نکاح حلال است.

نتیجه: در مسائل باید با احتیاط حرکت کرد (همان گونه که صاحب جواهر فرمود) و اصالة الفساد باید در اینجا حاکم باشد، کما اینکه طلاق هم همینطور است و شارع در طلاق هم قیود زیادى قرار داده است که در عرف عقلا نیست، در حالى که بیع چنین نیست، پس براى مباحثى که در نکاح و طلاق داریم باید بر اساس دلیل شرعى پیش رویم و بدون دلیل شرعى نمى توانیم کارى کنیم. در معاملات سکوت شارع و قبول عقلا کافى است ولى در نکاح سیره عقلا و سکوت شارع ثمرى ندارد و باید دلیل شرعى بیاید.

مسألة 1: ممّا ینبغى أن یهتمّ به الانسان النظر فى صفات من یرید تزویجها، فعن النّبى(صلى الله علیه وآله) «إختاروا لنطفکم فانّ الخال أحد الضجیعین»(2) (فجیع به معنى مصاحب است و روایت مى فرماید: در انتخاب همسر باید ببینى برادر او چگونه شخصى است به این جهت که با برادر او در اجتماع معاشر هستى ولى با خود دختر به جهت عفّت و پوشیده بودن در جامعه معاشرت ندارى و نمى توانى خیلى تحقیق کنى بنابراین روایت، هم انتخاب را لازم مى داند و هم راه را نشان مى دهد، و در واقع اشاره به همان اصل وراثت دارد) و فى خبر آخر: «تخیّروا لنطفکم فإنّ الأبناء تشبه الأخوال» (این حدیث، حدیث قبل را توضیح مى دهد، البتّه این حدیث با این عبارت در منابع وجود ندارد و فقط در کتاب کنز العمّال از کتب اهل سنّت عبارتى شبیه آن وجود دارد: تخیّروا لنطفکم فإنّ النّساء یَلِدْنَ اَشباه اِخوانهنّ و اخواتهنّ(3)). و عن مولانا الصادق(علیه السلام)لبعض أصحابه حین قال: قد هممت أن اَتزوّج: «اُنظُر أین تضع نفسک و من تشرکه فى مالک و تطلعه على دینک و سرّک، فان کنت لابدّ فاعلاً (اگر تصمیمت قطعى است) فبکراً تُنسب الى الخیر (دوشیزه اى را انتخاب کن که منصوب به یک خانواده خوب باشد) و حسن الخلق» الخبر(4) و عنه(علیه السلام) «إنما المرأة قلاّدة (گردنبند)، فانظر ما تتقلّد، و لیس للمرأة خطرٌ (قیمت) لالصالحتهنّ و لالطالحتهنّ، (خوبهاى شان بقدرى با ارزش هستند که قیمت ندارند و بدهاى شان بقدرى بى ارزش هستند که قیمت ندارند) فامّا صالحتهنّ فلیس خطرها الذهب و الفضّة هى خیرٌ من الذّهب و الفضّة، و امّا طالحتهنّ فلیس خطرها التراب، التراب خیرٌ منها»(5) و کما ینبغى للرّجل أن ینظر فى من یختارها للتزویج کذلک ینبغی ذلک للمرأة و أولیاءها بالنّسبة إلى الرّجل، فعن مولانا الرّضا(علیه السلام) عن آبائه(علیهم السلام) عن رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) أنّه قال: النّکاح رقٌّ (آزادى انسان را محدود مى کند و مسئولیّتهاى متعدّدى به وجود مى آورد) فإذا انکح احدکم ولیدته (دخترش را) فقد اَرَّقها (محدود کرده)، فلینظر احدکم لمَن یُرِّق کریمته (دختر را در محدودیت چه کسى قرار مى دهد).(6)

 

 

1. جواهر، ج 29، ص 133.

2. ح 2، باب 13 از ابواب مقدّمات نکاح.

3. ج 16، ص 295، ح 44557.

4. ح 1، باب 6 از ابواب مقدّمات نکاح.

5. ح 16، باب 6 از ابواب مقدّمات نکاح.

6. ح 8، باب 28 از ابواب مقدّمات نکاح.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1279/01/01 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 8135