کتاب امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 024 - 98/11/15

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

کتاب امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 024 - 98/11/15

لا يعتبر فيهما قصد القربة و الإخلاص (ظاهر این است که قصد قربت با اخلاص فرق دارد)، بل هما توصّليان لقطع الفساد و إقامة الفرائض. نعم لو قصدهما (اگر قصد قربت و اخلاص داشته باشد) يؤجر عليهما

بحث اخلاقی:

یکی از پیروان اهل بیت در شهر مدینه همسرش را نزد حضرت زهرا سلام الله علیها فرستاد و عرض کرد شوهرم از شیعیان شماست و می خواهد از شما حدیثی داشته باشد. فاطمه ی زهرا سلام الله علیها به فضه فرمود: اون حدیثی را که روی رقعه ای نوشته شده بود و من به تو دادم کجاست؟ فضه گفت: من آن را گم کردم. حضرت فرمود: وَيْحَكِ أُطْلُبِيهَا فَإِنَّهَا تَعْدِلُ‌ عِنْدِي‌ حَسَناً وَ حُسَيْنا[1] وای بر تو برو آن را پیدا کن زیرا این حدیث معادل امام حسن و امام حسین است.

از اینجا استفاده می شود که ارزش احادیث بیش از آن است که مردم تصور می کنند. بسیار شده است که یک حدیث و یک آیه مایه ی هدایت بسیاری شده است.

داستان فضیل که دزد قهاری بود را شنیدیم که به سبب شنیدن آیه ی ﴿أَ لَمْ يَأْنِ‌ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ﴾[2] به راه راست هدایت شد و جزء زهاد شد.

همچنین جریان بُشر هافی را شنیدیم که حضرت در یک جمله به کنیز او فرمود: صاحب این خانه که این رقم بی بند و باری می کند آزاد است یا برده؟ کنیز گفت: آزاد است و بردگانی دارد. حضرت فرمود: او اگر خود را آزاد نمی دانست این قدر بی بند و باری نمی کرد. کنیز به نزد بُشر رفت و جریان را به او خبر داد و گفت که انسان ناشناسی بود که سؤالی از شما کرد (و جریان را نقل کرد). بُشر، پا برهنه بیرون دوید و در مقابل حضرت توبه کرد و با همان جمله به یک زاهد معروف تبدیل شد. (هافی به معنای پابرهنه است.)

در داستان معروف دیگری می خوانیم که عرب بیابانی نزد رسول خدا (ص) آمد و از حضرت خواست قرآن را به او تعلیم کند. حضرت یکی از اصحاب خود را صدا زد تا قرآن را به او بیاموزد و او سوره ی زلزال را انتخاب کرد. تا رسید به این آیات: ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‌ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ﴾[3] ﴿وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‌ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‌﴾[4] آن عرب که این آیات را شنید بلند شد و گفت این آیات برای تمام عمر من کافی است. رسول خدا (ص) نیز در مورد او فرمود: رجع فقیها عالما.

نتیجه اینکه باید به احادیث، اهمیت دهیم. باید در منابر سعی کرد حتما آیه و حدیثی وجود داشته باشد نه اینکه تمامی منبر به بررسی مسائل روز و مسائل سیاسی و مانند آن اختصاص داده شود.

موضوع: قصد قربت در امر به معروف و نهی از منکر

(مسألة 13): لا يعتبر فيهما قصد القربة و الإخلاص (ظاهر این است که قصد قربت با اخلاص فرق دارد)، بل هما توصّليان لقطع الفساد و إقامة الفرائض. نعم لو قصدهما (اگر قصد قربت و اخلاص داشته باشد) يؤجر عليهما.[5]

نقول: ابتدا لازم است در مورد واجب تعبدی و توصلی مطالبی را بیان کنیم:

در اصول خوانده ایم که اوامر بر دو قسم است: تعبدی و توصلی.

تعبدی امری است که بدون قصد قربت حاصل نمی شود مانند: نماز، روزه و حج. قصد قربت در این گونه اعمال شرط است.

اما توصلی واجبی است که بدون قصد قربت هم انجام می شود. مثلا تطهیر مسجد واجب است ولی اگر با قصد ریا هم انجام شود غرض حاصل شده و امر ساقط می شود. همچنین است در مورد رد ودیعه و ادای امانت.

بله در واجبات توصلی اگر قصد قربت وجود داشته باشد بر آن ثواب داده می شود.

اصل در اوامر توصلیت است زیرا قصد قربت شرطی اضافی است و در آن برائت جاری می شود. بنا بر این هر جا شک کردیم امر، توصلی است یا تعبدی باید بگوییم امر، توصلی است.

بر این اساس امر به معروف و نهی از منکر احتیاج به قصد قربت ندارند. دلیل آن این است که غرض در آنها بدون قصد قربت حاصل می شود. مثلا کسی را می خواهیم نمازخوان کنیم و یا جلوی شراب خوردنش را بگیریم وقتی این اغراض حاصل شود امر ساقط می شود و قصد قربت احتیاج ندارد حتی اگر برای ریا باشد یا مزد بگیرد و مانند آن.

باید توجه داشت که طبیعتِ افعال با هم فرق دارد مثلا طبیعت نماز این است که احتیاج به قصد قربت دارد و حتی اگر دلیل بر لزوم قصد قربت در آن نداشتیم باز هم می گفتیم احتیاج به قصد قربت دارد زیرا نماز یک نوع عبادت است. اما طبیعتِ تطهیر مسجد به گونه ای است که احتیاج به قصد قربت ندارد. طبیعت امر به معروف و نهی از منکر نیز به گونه ای است که قصد قربت در آنها شرط نیست و حتی اگر شک کنیم که قصد قربت در امر به معروف و نهی از منکر شرط است یا نه اصل، عدم شرطیت قصد قربت است. زیرا در شک در شرطیت و جزئیت اصلِ برائت جاری می شود و جای اشتغال نیست.

بقی هنا امور:

الامر الاول: واقعیت این است که قصد قربت، در عبادات شرط نیست بلکه آنچه شرط است قصد اطاعت مولی است. قصد اطاعت مولی انگیزه های مختلف دارد. گاه انگیزه اش قربت به مولی است و گاه نجات از آتش است و گاه رسیدن به بهشت است و گاه چون خدا را اهل و لایق عبادت دیده است او را عبادت می کند همان گونه که امیر مؤمنان علی علیه السلام عرضه می دارد: وَجَدْتُكَ‌ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ.[6] حتی گاه افراد به سبب اینکه باران ببارد، نماز باران می خواند در اینجا قصد قربتی وجود ندارد بلکه خدا را اطاعت می کنیم تا باران ببارد و هکذا تمامی نمازهایی که برای برآمدن حاجات خوانده می شود.

بنا بر این آنچه شرط است همان اطاعت است نه قصد قربت. از این رو اگر کسی قصد قربت نداشته باشد ولی به قصد ورود به بهشت و یا رهایی از جهنم عبادتی را انجام دهد اشکال ندارد.


پی نوشت:
                  
    
تاریخ انتشار: « 1398/11/14 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 5163