کتاب امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 023 - 98/11/14

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

کتاب امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 023 - 98/11/14

لا يكفي في سقوط الوجوب، بيان الحكم الشرعي أو بيان مفاسد ترك الواجب و فعل الحرام، إلّا أن يفهم منه عرفاً- و لو بالقرائن- الأمر أو النهي، أو حصل المقصود منهما، بل الظاهر كفاية فهم الطرف منه الأمر أو النهي لقرينة خاصّة؛ و إن لم يفهم العرف منه

موضوع: چند مسأله در مورد امر به معروف و نهی از منکر

(مسألة 11): لا يكفي في سقوط الوجوب، بيان الحكم الشرعي أو بيان مفاسد ترك الواجب و فعل الحرام، إلّا أن يفهم منه عرفاً- و لو بالقرائن- الأمر أو النهي، أو حصل المقصود منهما، بل الظاهر كفاية فهم الطرف منه الأمر أو النهي لقرينة خاصّة؛ و إن لم يفهم العرف منه.[1]

امام قدس سره در این مسأله اصرار دارد که امر به معروف و نهی از منکر حتما باید به صورت امر و نهی باشد نه اینکه صرفا به شکل موعظه و ارشاد باشد مگر اینکه از این موعظه آنچه از امر و نهی مد نظر است به دست آید.

نقول: واقعیت این است که امر و نهی در اینجا به معنای معروفشان نیست بلکه امر به معنای دعوت به کار واجب است چه به شکل امر باشد و یا موعظه و ارشاد؛ و نهی هم عبارت است از دعوت به ترک منکر چه به صورت صیغه ی نهی باشد یا به صورت بیان مفاسد و عقوبت ها.

قرینه داریم که امر به معروف و نهی از منکر به معنای اصلی آن نیست و این قرینه همان هدفی است که از امر به معروف و نهی از منکر مد نظر است که در دعوت به انجام یا ترک چیزی نیز وجود دارد. در قرآن نیز می خوانیم: ﴿فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‌﴾[2]

بله اگر موعظه و ارشاد کافی نباشد و فقط با امر و نهی کار انجام شود در آنجا امر و نهی واجب می باشد.

(مسألة 12): الأمر و النهي في هذا الباب مولويّ من قبل الآمر و الناهي و لو كانا سافلين (هرچند امر و نهی کننده در مقابل پائین باشند)، فلا يكفي فيهما أن يقول: إنّ اللَّه أمرك بالصلاة، أو نهاك عن شرب الخمر، إلّا أن يحصل المطلوب منهما، بل لا بدّ و أن يقول: صلّ- مثلًا- أو لا تشرب الخمر، و نحوهما ممّا يفيد الأمر و النهي من قبله.[3]

امام قدس سره در این مسأله هم اصرار دارد که در امر به معروف و نهی از منکر، امر و نهی وجود داشته باشد.

ما ابتدا باید امر مولوی و ارشادی را توضیح دهیم فنقول:

امر بر دو قسم است: گاه مولوی است که از ناحیه ی مولی که «مَن یجب اطاعته» است صادر می شود.

وجوب اطاعت گاه عقلی است مانند: وجوب اطاعت از خداوند. او خالق و رازق ماست و تمام آنچه داریم از اوست بنا بر این عقلا واجب الاطاعة می باشد.

گاه وجوب اطاعت، شرعی است مانند ولیی که خداوند تعیین کرده است. مانند: ﴿إِنَّما وَلِيُّكُمُ‌ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا﴾[4]

گاه وجوب اطاعت، عرفی است مانند رئیس اداره که امر و نهیش نسبت به کارکنان در آن اداره مولوی است.

امر ارشادی نیز در جایی است که مصالح و مفاسد را بیان کنند. مانند: ﴿إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ‌ بَيْنَكُمُ‌ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾[5]

و یا مانند: ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌ عَنِ‌ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ﴾[6]

اوامر ارشادیه ی دیگری هم وجود دارد. مانند ارشاد به جزئیت و شرطیت. وقتی مولی می فرماید: «لا صلاة الا بطهور» و یا «لا صلاة الا بفاتحة الکتاب» این یعنی «طهارت» در نماز شرط است و «فاتحة الکتاب» جزء می باشد. همچنین است در مورد «لا تصل فی وبر ما لا یؤکل لحمه» که ارشاد به مانعیت می باشد.

نوع دیگر اوامر ارشادیه ارشاد به صحت و بطلان است. مانند: «لا تبع ما لیس عندک» که بیانگر این است که چیزی را که انسان هنوز مالک نشده است نمی تواند به دیگری بفروشد. این علامت آن است که این معامله باطل است.

یا در «اوفوا بالعقود» امر، ارشاد به صحت است.

با این بیان به سراغ امر به معروف و نهی از منکر می رویم. امام قدس سره قائل است که این دو مولوی است نه ارشادی از این رو مخالفت از آن حرام می باشد.

امام قدس سره اضافه کردند که هرچند آمر و ناهی از لحاظ مقام در رتبه ی پائین تر باشد باز امر و نهی او مولوی است این در حالی است که شرطیتِ علوّ، عقلی است و در همه جا که امر و نهی است باید وجود داشته باشد و قابل استثناء نیست.

واقعیت این است که کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند پیام خدا را می رساند. همانند رسولی که از ناحیه ی یک پادشاه به سوی پادشاه دیگر فرستاده شود. این رسول که نزد پادشاه دیگر می رود هرچند مقامش از او پائین تر است ولی چون رسول یک پادشاه است امر و نهی او به منزله ی امر و نهی همان پادشاه است. همچنین است در مورد نماینده ی یک فرد و یا وکیل او که به سراغ دیگری فرستاده می شود.

در اینجا نکته ی دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه اوامر اطاعت مانند: ﴿أَطيعُوا اللَّهَ‌ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ﴾[7] آیا مولوی است یا ارشادی.

این اوامر ارشادی هستند زیرا اطاعت کن به این معنا نیست که این کار یک واجب محسوب می شود به این گونه که نماز یک مصداق از واجب باشد و امر به اطیعوا هم مصداق دیگر که اگر کسی نماز نخواند دو عقاب داشته باشد.

اگر این اوامر مولوی باشند تسلسل لازم می آید زیرا اگر «اطیعوا الله» مولوی باشد باید دید که چه کسی این امر را کرده است در نتیجه باید یک اطیعوا برای آن موجود باشد و هکذا به تسلسل منجر می شود.

این نکته نیز شایان ذکر است: اینکه ما گفتیم امر و نهی در اینجا به معنای دعوت است شاهدی دارد: ﴿وَ لْتَكُنْ‌ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[8]

در این آیه ابتدا دعوت به خیر مطرح شده است و بعد از آن امر به معروف و نهی از منکر آمده است. بنا بر این آنچه لازم است همان دعوت به خیر است و امر به معروف و نهی از منکر در واقع بیان مصداقی برای آن می باشد.

نتیجه اینکه امر به معروف و نهی از منکر جزء اوامر مولوی است. البته اگر آن را به صورت امر و نهی بیان نکنند بلکه مصالح و مفاسد را بیان کنند جنبه ی ارشادی پیدا می کند.

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ مسأله ی 13 می رویم و آن اینکه آیا قصد قربت در امر به معروف و نهی از منکر شرط است یا اینکه اگر ریاء هم اجرا شود کفایت می کند.


پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1398/11/13 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 5056