این کلاههای شرعی برای سر همهکس گشاد است!
حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، آذر 1360، سال بیست ویکم، شماره 9.
این کلاههای شرعی برای سر همهکس گشاد است!
- در هیچ یک از «حیل ربا» قصد جدی وجود ندارد.
- این کلاههائی را که ما خیال میکنیم برسر قوانین اسلام میگذاریم، در واقع بر سر خود گذاردهایم و خبر نداریم!
- وجدان عمومی جامعه دلیل بر این است که «حیل ربا» در ماهیت احکام و موضوعات آنها کمترین تغییری ایجاد نمیکند.
در بحث گذشته دیدیم که رباخواران طرقی برای فرار از ربا اندیشیدهاند که هم سود پول خود را با محاسبه دقیق! تا آخرین ریال! و بدون کمترین گذشت! دریافت دارند؛ و هم ظاهراً در خط اسلام و خط قرآن باشند. و نیز دیدیم که این حیلهها از نظر فقه اسلامی بیاعتبار است و آنچه فقهای بزرگ اجازه دادهاند ارتباطی با آنچه محل بحث ما است ندارد. اکنون به قسمت دیگر این بحث یعنی «بُعد اجتماعی و فلسفی آن» میپردازیم. در اینجا توجه به سه نکته اساسی ضرورت دارد:
1. نبودن «قصد جدی» در حیل ربا
فرض کنید رباخواری میخواهد با ضمیمه کردن یک سیر نبات یا یک حبه قند یا یک قوطی کبریت، هرروز هزاران تومان سود پول به جیب بزند، و شخص وامگیرنده نیز به حکم اجبار تن به این صحنهسازی داده، و این اجناس بیارزش را به آلاف و الوف خریداری میکند. آیا به راستی هیچ کدام از آنها قصد جدی روی این معامله دارند؟! راستی قوطی کبریت دو ریالی را به ده هزار تومان میخرند؟ تا کنون هیچ انسان عاقلی -به هر عنوان- چنین معاملهای کرده است؟ آیا اسکناسی را که در عرف همه عقلا جنبه «ثمن» یعنی «پول پرداختی در مقابل جنس» را دارد، میتوان بهعنوان یک «متاع» مورد معامله قرار داد؟! و مثلا بگوئیم این ده هزار تومان را به یازده هزار تومان یک ماهه میفروشیم؟ آیا این خرید و فروش است؟ تا کنون در بازار چه کسی اسکناس را به اسکناس بیشتر بهطور جدی فروخته که ما دومی آن باشیم؟
آیا قصد جدی آنها در واقع وام یک ماهه با سود یک هزار تومان نیست؟ و این خرید و فروش، چیزی جز افزودن یک عبارتی صوری و توخالی هست؟ با این حال چگونه میتوان این صورت سازیها را معامله جدی شمرد؟ و به اصطلاح مشمول عموم آیه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» دانست؟! آیا کسی که خانهاش را بیع شرط میکند برای فرار از ربا، در حالی که یک در هزار هم قصد فروش خانهاش را ندارد و حتی از شنیدن نام خرید و فروش در رابطه با آن وحشت میکند، چه قصد جدی برای معامله دارد، جز اینکه کارد به استخوانش رسیده و میخواهد وام توأم با ربا بگیرد، و به خاطر رباخوار به این صحنهسازی بیمحتوا و قلابی متوسل شده است؟! خلاصه اینکه باور نمیتوان کرد که تقریباً در هیچ یک از موارد حیل ربا قصد جدی وجود داشته باشد، و همه میدانیم که یکی از شروط اصلی صحت معاملات قصد جدی داشتن است.
***
2. فلسفه تحریم ربا کجا رفت؟!
فلسفه حرمت ربا چیزی نیست که برکسی مخفی باشد، و اگر تفصیل آن را نداند اجمال آن را حتماً میداند. رباخواری سبب استثمار تودههای زحمتکش و مستضعف، دو قطبی شدن جامعه، زیر پا گذاردن اصول اخلاق، ممانعت از کار خیر، گسترش ظلم و ستم، تنپروری و بیکاری، و امثال آن میشود. این مفاسد علاوه براینکه جنبه عینی دارد در احادیث اسلامی نیز آمده است و قرآن مجید اشاراتی به آن دارد. به راستی آیا اگر همه رباخواران دنیا یک قوطی کبریت یا یک سیر نبات ضمیمه کنند این مفاسد وحشتناک از میان خواهد رفت؟ آیا اگر نام رباخواری را بیع شرط، یا معامله و خرید و فروش اسکناس بگذارند مشکلات حل خواهد شد؟ چه خیال خامی؟
از یک سو، میبینیم شارع مقدس اسلام رباخواری را جنگ با خدا (یا خلق خدا) شمرده و یک درهم از ربا را معادل چندین زنا دانسته است؛ حال آیا با یک قوطی کبریت، صلح با خدا و خلق خدا میشود و با یک سیر نبات معادل ازدواج با حلال و همسر میگردد؟ و آن همه جوش و تأکید به همین سادگی فرو مینشیند؟ اگر چنین است جوشی نمیخواهد. به همین دلیل غالباً میبینیم که توده مردم آزاده و حق طلب هرگز زیر بار این گونه کلاه شرعیها نمیروند، هرچند بخواهیم با دلائلی آنها را قانع کنیم قانع نمیشوند و میگویند این چیزی جز رباخواری نیست و بقیه صحنهسازی بی ارزش است! این وجدان عمومی «عقلا» و «اهل عرف» خود دلیل روشنی است بر اینکه این عناوین نمیتواند جدی باشد و مشمول عمومات احکام و آیات قرآن در زمینه معاملات گردد. این وجدان عمومی گواه زندهای بر بی پایه بودن این تعبیرات انحرافی و عدم دگرگونی در ماهیت مسأله از نظر قواعد و ضوابط فقهی است. و بالاخره این وجدان عمومی نشان میدهد که این طرق فرار از ربا در واقع کلاه گذاری بر سر خویشتن است نه بر سر مسائل شرعی که این کلاه از سر آنها گشاد است!
***
توسل به کلاه شرعی ارزشهای اسلامی را ازمیان میبرد
عیب اینگونه کارها محدود به همان منطقه تطبیق آنها نیست، بلکه به صورت یک بیماری واگیردار به سایر مقررات و احکام نیز سرایت میکند و سبب میشود که گروهی از مردم کمکم عادت کنند فجیعترین و وحشتناکترین گناهان را با تغییر نام و عنوان مرتکب شوند و به حریم احکام الهی هجوم آورند و هیچ ارزش اخلاقی و اسلامی را سالم نگذارند، و همه را با بهانههای واهی به هرج و مرج بکشانند. این طرز برداشت از احکام اسلامی که میتوان جنگ با خدا و خلق را با ضمیمه کردن یک حبه قند تبدیل به صلح و صفا کرد و میلیونها پول را از طریق رباخواری بالا کشید و آن را چون شیر مادر حلال دانست که «سودا به رضا است» این فکر را به وجود میآورد که آنچه مهم است تمایلات و منافع ماست بقیه را به نحوی میتوان حل کرد. این طرز برخورد با مسائل اسلامی اصالت آنها را به کلی از میان میبرد و آنها را بیمحتوا و درونتهی میسازد و تبدیل به قطعه مومی میکند که آن را به هر شکل میتوان درآورد! و در بحث گذشته دیدیم آنچه فقهای اسلام میگویند فرسنگها از این برنامهها فاصله دارد و مربوط به چیز دیگر، در جای دیگر است. اینگونه موضعگیری در برابر مسائل حاد اجتماعی، انسان را به یاد آن «عالم نمای درباری» میاندازد که شاه زمانش به او گفت: میخواستم نظر شرع مقدس اسلام را در فلان مسأله فقهی بدانم تا برنامهای را که درنظر دارم با آن هماهنگ سازم. او در جواب گفت: «قربان! نظر شرع مقدس وسیع است، تا ارادهء ملوکانه چه باشد»؟!
پیشنهاد برای مطالعه: دو مکتب متضاد با یک نوع عملکرد!
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.