«ربا» گنج بیرنج و درد بیدرمان!
حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، اردیبهشت 1360، سال بیست ویکم، شماره 2.
«ربا» گنج بیرنج و درد بیدرمان!
چرا رباخواران، اعم از اشخاص و مؤسسات رباخوار، روزبهروز چاق و چلهتر میشوند و ربادهندگان ضعیفتر و لاغرتر و سرانجام همهی زندگی خود را در این راه از دست میدهند؟!
شناخت قوانین اصیل اسلامی (یعنی محتوای واقعی کتاب و سنت) مخصوصا در زمینههای اقتصادی، دور از هرگونه گرایش به راست و چپ، امروز از کارهای مشکل شده است؛ نه بخاطر پیچیدگی موضوع، بلکه بخاطر اینکه بسیاری از گروهها قبلا تصمیمهای خود را گرفتهاند و تمام سعیشان این است که «مجوز» آن را از اسلام تحصیل کنند، تا در جمهوری اسلامی به عنوان یک فکر اسلامی «خرج» نمایند! آنها سخت به تکاپو افتادهاند که در گوشه و کنار فقه اسلامی فتوائی، و یا در لابلای آیات کتاب اللّه آیهای، و در میان احادیث روایتی پیدا کنند، و با «تفسیر» و «تأویل» و حتی «تغییر» و «تحریف» بر مقصودشان منطبق سازند.
آیا اینها قبول ندارند اسلام یک آئین کامل است و شاید آنچه را من خیال میکنم غیرعملی و نارساست از نارسائی فکر من است؟ آیا آنها فکر نمیکنند که اسلام راستین همان تسلیم مخلصانه و بیقید و شرط در برابر دستورات خدا است، نه دستورات الهی را به دنبال فکر قاصر خود کشاندن؟ آیا آنها نمیاندیشند که «پیشداوریها» و «گرایشها» را در خطوط فکری اسلامی دخالت دادن، اصالت قوانین این آئین جاودانی را به کلی از میان میبرد، و هر روز و در هر منطقه و در برابر هر گرایش، شکل آن روز و آن منطقه و آن گرایش را به خود میگیرد و اسلام بجای رهبری انسانها تا سرحد یک «توجیهگر گرایشها» سقوط می کند؟! و شبیه داستان مشاور یکی از سلاطین قدیم میشود که روزی شاه از او پرسید: میخواستم نظر اسلام را در فلان مسأله بدانم. مشاور مخصوص گفت: قربان نظر شرع مقدس وسیع است تا اراده ملوکانه چه باشد؟! چه تفاوتی دارد که کسی توجیهگر «اراده ملوکانه» باشد، یا توجیهگر خواستههای گروهی و گرایشهای خاص فکری خود؟!
مسلمانان راستین و مخلص و فداکار -مخصوصا جوانان تحصیلکرده و انقلابی- باید به هوش باشند تا گرایشهای چپ و راست را به نام اسلام به آنها قالب نکنند، و از عشق و علاقه آنان به اسلام عزیز سوءاستفاده ننمایند. بگذرم که این رشته سر دراز دارد و به سراغ «فلسفههای تحریم ربا» که بحث اصلی ما را تشکیل می داد بازگردم.
اگر در اسلام رباخواری با آن همه شدت و به عنوان منفورترین کارها و «شرالمکاسب» تحریم شده دلایل بسیاری دارد که یک دلیل آن «گنج بیرنج» بودن آن است. می دانیم خمیرمایه اصلی همه درآمدهای سالم در اسلام «کار» است، کار در شکل تولیدی، در شکل فکری، در شکل خدمات، و در هر شکل سازنده و مفید و ثمربخش دیگر؛ و هر درآمدی که به کار منتهی نشود درآمد غیرسالمی است. حتی اگر ما سهم عادلانهای از نظر فقه اسلامی برای ابزار تولید قائل هستیم (و مزارعه و مضاربه و مساقات) را با شرائط اش مشروع می دانیم بخاطر آن است که آنها نیز یک نوع کار متبلور، متراکم، و فشرده میباشد. و حتی اگر «ارث» یک اصل اسلامی (هماهنگ با قانون وراثت در جهان طبیعت) است، آن نیز بخاطر زحمت و رنجی است که «پدر» فی المثل کشیده و آن را برای «پسر» که ادامه وجود او محسوب می شود واگذارده است. درست همانند اینکه من دسترنج امروز خود را به برادرم میبخشم.
خلاصه گنج بیرنج نه از نظر ساختمان طبیعی انسان در رابطه با جهان طبیعت مفهوم دارد، و نه از نظر قوانین اسلامی که هماهنگ با قوانین تکوین است. و اصولا گنج بیرنج سر تا پا رنج و بلا است؛ و به گفته آن شاعر نکتهپرداز «نارنج مخور که درد بیدرمان است»! (توجه داشته باشید که «نارنج» در اینجا مرکب از دو کلمه «نا» و «رنج» یعنی «بدون رنج» است) و راستی درد بیدرمان جامعههاست، خدمتی در جامعه نکردن و بهرهای دریافت داشتن!
«شخص» یا «موسسه» رباخوار ثروت خود را (و گاهی همچون بانکها، ثروت دیگران را) از طریق وام بهرهدار با سود ثابتی که «سوخت و سوز» و حتی «دیر و زود» هم ندارد (چون وثیقه کافی را قبلا گرفته، و انواع محکم کاریها را کرده!) به افرادی که نیازمندند میدهد، و دیرکرد آنرا نیز تا آخرین ریال (حتی برای یک روز تأخیر!) محاسبه و دریافت میکند و کمترین زیانی را هم قبول نمیکند. بنابراین اگر وامگیرنده در کار تولیدی یا تجاری خود گرفتار زیان گردد هیچ ارتباطی به وامدهنده ندارد و نه تنها حاضر نیست در زیانش شرکت جوید بلکه حاضر نیست یک ریال از سود و بهره خود کم کند!(هرآنچه باداباد!). به همین دلیل رباخوار دائما چاق و چلهتر میشود، و وامگیرندگان (توده مردم) لاغرتر و ضعیفتر، و چه بسیار رباخوارانی اعم از اشخاص و بانکها که حتی خانه و لانه و زندگی و فرش زیر پای بدهکاران خود را بخاطر عدم قدرت بر پرداخت «وام» و «بهره» از آنها گرفتند و آنها را بر خاک سیاه نشناندند! لذا یک روز نگاه میکنیم میبینیم، سرتاسر خیابانها و کوچهها را بانکهای رباخوار گرفتهاند، و تمام یا غالب خانهها و مغازهها و دستگاههای تولیدی در گرو آنها (یعنی درواقع در ملک آنها) است!.
و از اینجا میفهمیم اگر در اسلام «ربا» شدیدا تحریم شده و مزارعه و مضاربه و مانند آنها (شرکت کار و سرمایه در امر تولید و تجارت) اجازه داده شده بخاطر آن است که رباخوار سود بیضرر میبرد، ولی مزارعه کننده و مانند آن در سود و زیان هر دو (با نرخ عادلانهای) شرکت دارند؛ اگر درآمدی نداشت هیچ کدام نمیبرند و اگر زیانی داشت هر دو آن را میپذیرند و اگر سود داشت به نحو عادلانه هر دو استفاده میکنند. و این مغالطهای را که ناآگاهان از مسائل اسلامی میکنند و میگویند: "شرکت در ابزار تولید یک نوع رباخواری است" دلیل بر آن است که یا رباخواری را درست تجزیه و تحلیل نکردهاند، و یا احکام اسلامی را در این زمینه نمی دانند.
بههرحال «ربا» به عنوان یک گنج بادآورده در اسلام محکوم است و یک درد بیدرمان محسوب میشود.
پیشنهاد برای مطالعه: «رباخواری» دشمن بزرگ ارزشهای اخلاقی
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.