فقه در لغت:

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
دائرة المعارف فقه مقارن جلد 1

در نگاه بدوى و مراجعه ابتدایى به کلمات و تعبیرات کثیرى از اهل لغت، به نظر مى رسد که «فقه» به معناى مطلق فهم باشد و این معنا از تعبیراتى نظیر گفته هاى ذیل استفاده مى شود:

«الفقه، الفهم. قال اعرابى لعیسى بن عمر: شهدتُ علیک بالفقه...».(1)

«الفقه، بالکسرالعلم بالشیء و الفهم له و الفطنة له».(2)

«الفقه، فهم الشیء».(3)

ولى با تأمل و نگاهى مجدد خصوصاً به عبارات لغویانى که در مقام تعیین تفاوت هاى ظریف بین واژگان متشابه برآمده اند و فروق اللغه را تدوین کرده اند به این نتیجه مى رسیم که «فقه» در لغت، مطلق فهم نیست بلکه موشکافى و ریزبینى و فهم دقیق را «فقه» گویند، و اگر بخواهیم دقیق تر سخن بگوییم باید به جاى «فهم دقیق» از واژه «ادراک دقیق» استفاده کنیم و بگوییم: با مراجعه به فروق اللغه، به این نتیجه مى رسیم که فقه در لغت، مطلق علم به یک شىء و ادراک آن نیست بلکه ریزبینى و ادراک دقیق را «فقه» گویند، زیرا:

اوّلا، گرچه در عبارات مزبور فقه به «مطلق فهم» معنا شده، لکن با مراجعه به بعضى از کتب لغت به دست مى آید که واژه «فهم» خود، برابر با مطلق علم و ادراک نیست بلکه عبارت از ادراک خفىّ و دقیق است.(4) و با نوعى استنتاج و تعقّل: (ادراک أمر عن تعقّل و هو الاستنتاج العلمی)(5) همراه است چنانکه «تفهیم» در مثل (فَهَّمْنَاهَا سُلَیْمَانَ...)(6) بارى بیش از مطلق تعلیم دارد و وقتى مى گوییم: «به او تفهیم کردم» مقصود این است که او را به عمق و باطن مطلب رساندم و اگر «ابن فارس» در «مقاییس اللغه» فقه را به مطلق علم تفسیر کرده: (و کلّ علم لشیء فهو فقه)(7) بدین جهت است که ایشان در این عبارت تنها در مقام بیان این نکته است که واژه فقه در ابتدا عام بود و شامل هر علمى مى شد ولى پس از آن به علم شریعت اختصاص یافت; (کلّ علم لشیء فهو فقه، ثمّ اختصّ ذلک بعلم الشریعة) نه اینکه در مقام بیان معناى دقیق فقه و تفاوت آن با علم بوده باشد. شاهد این مدّعا جمله سوم عبارت اوست که مى گوید: «و أفهمتک الشىء: بیّنته لک» یعنى «افهام» را به «تبیین» معنا مى کند و روشن است که تبیین یک مسأله، بیش از مطلق تعلیم آن است.

ثانیاً، کتب لغت دیگرى نیز وجود دارد که در تفسیر واژه فقه تصریح مى کند «فقه» به معناى مطلق آگاهى و درک نیست بلکه با نوعى استنتاج، تعمّق، تأمّل و شکافتن کلام همراه است:

الف) راغب که به تعبیر بعضى از صاحب نظران، لغوى تیزچنگى در یافتن معناى اصلى و دقیق است، مى گوید: «فقه آن است که انسان با استنتاج از معلومات و قضایاى بالفعل و موجود، به مجهولى دست یابد».(8)

ب) ابوهلال عسکرى (م 395) در الفروق اللغویه مى نویسد: «فقه آن است که انسان با دقت و تأمّل، پى به مقتضاى کلام ببرد، لذا به کسى که مخاطب شما واقع شده مى گویى: «تفقّهْ ما أقوله» یعنى در آنچه مى گویم تأمّل کن تا بر آن واقف شوى».(9)

ج) ابن اثیر مى نویسد: «فقه در اصل به معناى فهم است و از شکافتن و گشودن مشتق شده است».(10)

د) هروى (م 401) مى گوید: «معناى حقیقى فقه شکافتن و گشودن است و فقیه کسى است که کلام را مى شکافد».(11)

گویا بر اساس همین عبارات است که ابواسحاق مروزى (م 340) فقه را به «فهم الشىء الدقیق» تعریف کرده است(12) و با توضیحى که در ارتباط با معناى لغوى «فهم» گذشت روشن مى شود که اشکال «زرکشى» که گفته است: «مختار مروزى با سخن ارباب لغت که فقه را به مطلق فهم معنا کرده اند مردود است»،(13) وارد نیست.

و نیز بر همین اساس است که بعضى از محقّقان لغوى معاصر تصریح مى کنند که ریشه اصلى در این مادّه، فهم با دقت و تأمّل است; (إنّ الأصل الواحد فی المادّة هو فهم على دقّة و تأمّل).(14)

گرچه انسب این بود که به جاى واژه فهم، واژگانى چون ادراک یا علم را به کار مى برد; زیرا ـ همچنان که گذشت ـ مادّه «فهم» خود، نوعى دقّت و تأمّل را در بر دارد و این نکته اى است که خود ایشان در مادّه «فهم» به آن اشاره یا تصریح کرده است.(15)

 
1 . صحاح اللغه، ماده «فقه».
2 . قاموس اللغه، ماده «فقه».
3 . مصباح المنیر، ماده «فقه».
4 . ر.ک: فروق اللّغات، تألیف الجزائرى، ص 176.
5 . ر.ک: التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، مادّه «فهم».
6 . انبیاء، آیه 79.

 

7 . مقاییس اللغه، مادّه «فقه».
8 . الفقه هو التوصل إلى علم غائب بعلم شاهد. (مفردات راغب، مادّه فقه).
9 . الفروق اللغویه، الفرق بین العلم و الفقه، ص 412 .
10 . النهایه، مادّه «فقه».
11 . الغریبین، ج 2، ص 126 (مطابق نقل موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البیت، ج 1، ص 18).
12 . ر.ک: المنثور فى القواعد، ج 1، ص 1.
13 . همان مدرک.
14 . التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، مادّه «فقه».
15 . همان مدرک، مادّه «فهم».

 

 

12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma