اصالت و استقلال روح

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 12
دلائل مادى ها بر عدم استقلال روح روح چیست؟


تا آنجا که تاریخ علم و دانش بشرى نشان مى دهد، مسأله روح و ساختمان و ویژگى هاى اسرار آمیزش، همواره مورد توجه دانشمندان بوده است، و هر دانشمندى به سهم خود، کوشیده است تا به محیط اسرار آمیز روح گام بگذارد.
درست به همین دلیل، نظراتى که درباره روح، از سوى علماء و دانشمندان اظهار شده، بسیار زیاد و متنوع است.
ممکن است، علم و دانش امروز ما ـ و حتى علم و دانش آیندگان ـ براى پى بردن به همه رازهاى روح کافى نباشد ، هر چند روح ما، از همه چیز این جهان به ما نزدیک تر است، اما چون گوهر آن با آنچه در عالم ماده با آن انس گرفته ایم تفاوت کلّى دارد، زیاد هم نباید تعجب کرد که: از اسرار و کنه این اعجوبه آفرینش، و مخلوق مافوق ماده، سر درنیاوریم.
ولى به هر حال، این، مانع از آن نخواهد بود که ما دورنماى روح را با دیده تیز بین عقل ببینیم و از اصول و نظامات کلّى حاکم بر آن، آگاه شویم.
مهمترین اصلى که باید در اینجا شناخته شود، مسأله اصالت و استقلال روح است، در برابر مکتب هاى ماده گرا که روح را مادّى و از خواص مادّه مغزى و سلول هاى عصبى مى دانند و ماوراى آن هیچ!.
و ما بیشتر در اینجا به همین بحث مى پردازیم; چرا که بحث «بقاى روح» و «مسأله تجرّد کامل یا تجرّد برزخى» متّکى به آن است.
اما قبل از ورود در این بحث، ذکر این نکته را لازم مى دانیم که: تعلق روح به بدن انسان ـ آن چنان که بعضى گمان کرده اند ـ تعلقى از قبیل حلول و فى المثل مانند ورود باد در مشک نیست، بلکه یک نوع ارتباط و پیوندى است بر اساس حاکمیت روح بر تن، و تصرف و تدبیر آن که بعضى آن را به تعلق «معنى» به «لفظ» تشبیه کرده اند.
البته، این مسأله در لابلاى بحث استقلال روح، روشن خواهد شد.
اکنون به اصل سخن باز گردیم.
در این که: انسان با سنگ و چوب بى روح فرق دارد، شکّى نیست; زیرا ما به خوبى احساس مى کنیم که با موجودات بى جان و حتى با گیاهان تفاوت داریم، ما مى فهمیم، تصور مى کنیم، تصمیم مى گیریم، اراده داریم، عشق مىورزیم ، متنفر مى شویم، و...
ولى گیاهان و سنگ ها هیچ یک از این احساسات را ندارند، بنابراین، میان ما و آنها یک تفاوت اصولى وجود دارد، و آن داشتن روح انسانى است.
نه مادى ها و نه هیچ دسته اى دیگر، هرگز منکر اصل وجود «روح» و «روان» نیستند و به همین دلیل، همه آنها روان شناسى (پسیکولوژى) و روانکاوى (پسیکانالیزم) را به عنوان یک علم مثبت مى شناسند، این دو علم گر چه تقریباً از جهاتى مراحل طفولیت خود را طى مى کنند، ولى به هر حال از علومى هستند که در دانشگاه هاى بزرگ دنیا به وسیله استادان و دانش پژوهان تعقیب مى شوند و همانطور که خواهیم دید، «روان» و «روح» دو حقیقت جداى از هم نیستند بلکه مراحل مختلف یک واقعیتند.
آنجا که سخن از ارتباط روح با جسم است، و تأثیر متقابل این دو در یکدیگر بیان مى شود، نام «روان» بر آن مى گذاریم و آنجا که پدیده هاى روحى جداى از جسم مورد بحث قرار مى گیرند نام «روح» را به کار مى بریم.
خلاصه این که: هیچ کس انکار نمى کند که: حقیقتى به نام روح و روان در ما وجود دارد.
اکنون باید دید، جنگ دامنه دار میان «ماتریالیست ها» از یکسو، و «فلاسفه متافیزیک و روحیون» از سوى دیگر، در کجاست؟
پاسخ این است که: دانشمندان الهى و فلاسفه روحیون معتقدند: غیر از موادى که جسم انسان را تشکیل مى دهد، حقیقت و گوهر دیگرى در او نهفته است که از جنس ماده نیست، اما بدن آدمى تحت تأثیر مستقیم آن قرار دارد. به عبارت دیگر: روح، یک حقیقت ماوراى طبیعى است که ساختمان و فعالیت آن، غیر از ساختمان و فعالیت جهان ماده است، درست است که: دائماً با جهان ماده ارتباط دارد، ولى ماده و یا خاصیت ماده نیست!
در صف مقابل، فلاسفه مادى قرار دارند: آنها مى گویند: ما موجودى مستقل از ماده به نام روح یا نام دیگر سراغ نداریم، هر چه هست همین ماده جسمانى و یا آثار فیزیکى و شیمیائى آن است.
ما دستگاهى به نام «مغز و اعصاب» داریم که بخش مهمى از اعمال حیاتى ما را انجام مى دهند، و مانند سایر دستگاه هاى بدن مادى هستند و تحت قوانین ماده فعالیت مى کنند.
ما غده هائى در زیر زبان داریم به نام «غده هاى بزاق» که هم فعالیت فیزیکى دارند و هم شیمیائى، هنگامى که غذا وارد دهان مى شود، این چاه هاى آرتزین! به طور خودکار و کاملاً اتوماتیک شروع بکار مى کنند، و چنان حساب گرند که درست به همان اندازه که آب براى جویدن و نرم کردن غذا لازم است روى آن مى پاشند، غذاهاى آبدار، کم آب، خشک، هر کدام باندازه نیاز خود، سهمیه اى از آب دهان دریافت مى دارند.
مواد اسیدى خصوصاً هنگامى که زیاد غلیظ باشند، فعالیت این غده ها را افزایش مى دهند، تا سهم بیشترى از آب دریافت دارند، و به اندازه کافى رقیق شوند و به دیوارهاى معده زیانى نرسانند!
و هنگامى که غذا را فرو بردیم، فعالیت این چاه ها خاموش مى گردد.
خلاصه نظام عجیبى بر این چشمه هاى جوشان حکومت مى کند که اگر یک ساعت تعادل و حساب آنها به هم بخورد، یا دائماً آب از «لب و لوچه» ما سرازیر است و یا باندازه اى زبان و گلوى ما خشک مى شود که لقمه در گلوى ما گیر مى کند!.
این کار «فیزیکى» بزاق است، ولى مى دانیم کار مهم تر بزاق کار شیمیائى آن است، مواد مختلفى با آن آمیخته است که با غذا ترکیب مى شوند و زحمت معده را کم مى کنند.
ماتریالیست ها مى گویند: سلسله اعصاب و مغز ما شبیه غده هاى بزاقى و مانند آن داراى فعالیت هاى فیزیکى و شیمیائى است (که به طور مجموع فیزیکوشیمیائى به آن گفته مى شود) و همین فعالیت هاى «فیزیکوشیمیائى» است که ما نام آن را «پدیده هاى روحى» و یا «روح» مى گذاریم.
آنها مى گویند: هنگامى که مشغول فکر کردن هستیم یک سلسله امواج الکتریکى مخصوص، از مغز ما برمى خیزد، این امواج را امروز با دستگاه هائى مى گیرند و روى کاغذ ثبت مى کنند، مخصوصاً در بیمارستان هاى روانى با مطالعه روى این امواج راه هائى براى شناخت و درمان بیماران روانى پیدا مى کنند، این فعالیت فیزیکى مغز ما است.
علاوه بر این، سلول هاى مغز به هنگام فکر کردن و یا سایر فعالیت هاى روانى داراى یک رشته فعل و انفعالات شیمیائى هستند.
بنابراین، روح و پدیده هاى روحى چیزى جز خواص فیزیکى و فعل و انفعالات شیمیائى سلول هاى مغزى و عصبى ما نمى باشد.
آنها از این بحث چنین نتیجه مى گیرند:
1 ـ همان طور که فعالیت غده هاى بزاقى و اثرات مختلف آن، قبل از بدن نبوده و بعد از آن نیز نخواهد بود، فعالیت هاى روحى ما نیز با پیدایش مغز و دستگاه اعصاب، موجود مى شوند، و با مردن آن مى میرند!
2 ـ روح، از خواص جسم است، پس مادى است و جنبه ماوراى طبیعى ندارد.
3 ـ روح، مشمول تمام قوانینى است که بر جسم حکومت مى کند.
4 ـ روح، بدون بدن وجود مستقلى ندارد و نمى تواند داشته باشد.
* * *

دلائل مادى ها بر عدم استقلال روح روح چیست؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma