زیانکارترین مردم

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 12
1 ـ «أَخْسَرِینَ أَعْمالاً» چه کسانى هستند؟! سوره کهف / آیه 103 - 108


این آیات، و آیات آینده تا پایان این سوره، در عین این که توضیحى است براى صفات افراد بى ایمان، یک نوع جمع بندى است براى تمام بحث هائى که در این سوره گذشت، مخصوصاً بحث هاى مربوط به داستان اصحاب کهف و موسى و خضر و ذو القرنین و تلاش هاى آنها در برابر مخالفانشان.
نخست، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت ترین افراد بشر، مى پردازد، اما براى تحریک حس کنجکاوى شنوندگان، در چنین مسأله مهمى آن را در شکل یک سؤال مطرح مى کند و به پیامبر، دستور مى دهد: «بگو آیا به شما خبر دهم زیانکارترین مردم کیست»؟! (قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالاْ َخْسَرِینَ أَعْمالاً).

* * *

بلافاصله، خود پاسخ مى گوید، تا شنونده مدت زیادى در سرگردانى نماند: «زیانکارترین مردم کسانى هستند که کوشش هایشان در زندگى دنیا گم و نابود شده، با این حال گمان مى کنند کار نیک انجام مى دهند»! (الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً).
مسلماً، مفهوم خسران تنها این نیست که: انسان منافعى را از دست بدهد بلکه خسران واقعى آن است که، اصل سرمایه را نیز از کف دهد، چه سرمایه اى برتر و بالاتر از عقل، هوش، نیروهاى خداداد، عمر و جوانى و سلامت؟ همین ها که محصولش اعمال انسان است و عمل ما، تبلورى است از نیروها و قدرت هاى ما.
هنگامى که این نیروها تبدیل به اعمال ویرانگر یا بیهوده اى شود، گوئى همه آنها گم و نابود شده اند، درست به این مى ماند که: انسان سرمایه عظیمى همراه خود به بازار ببرد، اما در وسط راه آن را گم کند و دست خالى برگردد.
البته، در صورتى که انسان بداند سرمایه خویش را از دست داده ـ گر چه خسران کرده ـ اما خسران خطرناکى نیست; چرا که این زیان درس هائى براى آینده به او مى آموزد که گاهى این درس ها معادل آن سرمایه یا بیشتر از آن است و به این ترتیب، در واقع چیزى را از دست نداده است.
اما زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى، از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها نتیجه اى برده، نه از زیانش درسى آموخته، و نه از تکرار این کار در امان است.
جالب این که: در اینجا تعبیر به «أَخْسَرِینَ أَعْمالاً» شده، در حالى که باید «أَخْسَرِینَ عَمَلاً» باشد (چون تمیز معمولاً مفرد است) این تعبیر، ممکن است اشاره به این باشد که: آنها فقط در یک بازار عمل گرفتار زیان و خسران نشده اند بلکه، جهل مرکبشان، سبب خسران در همه برنامه هاى زندگى و تمام اعمال و کارهایشان شده است.
به تعبیر دیگر، گاه انسان در یک رشته تجارت زیان مى کند، و در یک رشته دیگر سود، و در پایان سال آنها را روى هم محاسبه کرده، مى بیند چندان زیانى نکرده است، ولى بدبختى آن است که انسان در تمام رشته هائى که سرمایه گذارى کرده، زیان کند.
ضمناً، تعبیر به «گم شدن» گویا اشاره به این حقیقت است که اعمال انسان به هر صورت، در عالم نابود نمى شود، همان گونه که ماده و انرژى هاى جهان هر چند دائماً تغییر شکل مى دهند، اما به هر حال از بین نمى روند، ولى گاه گم مى شوند، چون آثار آنها به چشم نمى خورد و هیچ گونه استفاده از آن نمى گردد، همانند سرمایه هاى گم شده اى که از دسترس ما خارج و بلا استفاده است.
درباره این که: چرا انسان گرفتار چنین حالتى از نظر روانى مى شود در نکات بحث خواهیم کرد.

* * *

آیات بعد، به معرفى صفات و معتقدات این گروه زیانکار، مى پردازد و چند صفت که ریشه تمام بدبختى هاى آنها است را، بیان مى دارد:
نخست مى گوید: «آنها کسانى هستند که به آیات پروردگارشان کافر شدند» (أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا باِیاتِ رَبِّهِمْ).
آیاتى که چشم و گوش را بینا و شنوا مى کند، آیاتى که پرده هاى غرور را از هم مى درد، و چهره واقعیت را در برابر انسان مجسم مى سازد، و بالاخره آیاتى که نور است و روشنائى، و آدمى را از ظلمات اوهام و پندارها بیرون آورده به سرزمین حقایق رهنمون مى گردد.
دیگر این که: «آنها بعد از فراموش کردن خدا به «معاد» و «لقاء اللّه» کافر گشتند» (وَ لِقائِهِ).
آرى، تا ایمان به «معاد» در کنار ایمان به «مبدأ» قرار نگیرد، و انسان احساس نکند: قدرتى مراقب اعمال او است، و همه را براى یک دادگاه بزرگ، دقیق و سخت گیر حفظ و نگهدارى مى کند، روى اعمال خود حساب صحیحى نخواهد کرد، و اصلاح نخواهد شد.
پس از آن اضافه مى کند: «به خاطر همین کفر به مبدأ و معاد، اعمالشان حبط و نابود شده است» (فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ).
درست، همانند خاکسترى در برابر یک طوفان عظیم.
و چون آنها عملى که قابل سنجش و ارزش باشد ندارند، «لذا روز قیامت وزن و میزانى براى آنان برپا نخواهیم کرد» (فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً).
چرا که توزین و سنجش مربوط به جائى است که، چیزى در بساط باشد، آنها که چیزى در بساط ندارند، چگونه توزین و سنجشى داشته باشند؟!.

* * *

سپس ضمن بیان کیفر آنها، سومین عامل انحراف و بدبختى و زیانشان را بیان کرده مى گوید: «کیفر آنها جهنم است به خاطر آن که کافر شدند و آیات من و پیامبرانم را بباد استهزاء و سخریه گرفتند» (ذلِکَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما کَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آیاتِی وَ رُسُلِی هُزُواً). (1)
و به این ترتیب آنها سه اصل اساسى معتقدات دینى (مبدأ و معاد و رسالت  انبیاء) را انکار کرده و یا بالاتر از انکار، آن را به باد مسخره گرفته اند.

* * *

مشخصات کفار، و زیانکارترین مردم، و همچنین سرانجام کارشان به خوبى دانسته شد و اکنون به سراغ مؤمنان و سرنوشتشان مى رویم، تا با قرینه مقابله، وضع هر دو طرف، کاملاً مشخص گردد، قرآن در این زمینه مى گوید: «کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند باغ هاى فردوس منزلگاهشان است» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً).
«فردوس»، به طورى که بعضى از مفسران بزرگ گفته اند: باغى است که همه نعمت ها و تمام مواهب لازم در آن جمع باشد، و به این ترتیب «فردوس» بهترین و برترین باغ هاى بهشت است.

* * *

و از آنجا که کمال یک نعمت در صورتى خواهد بود که دست زوال به دامن آن دراز نشود، بلافاصله اضافه مى کند: «آنها جاودانه در این باغ هاى بهشت خواهند ماند» (خالِدِینَ فِیها).
و با این که: طبع مشکل پسند و تحول طلب انسان، دائماً تقاضاى دگرگونى و تنوع و تحول مى کند «ساکنان فردوس هرگز تقاضاى نقل مکان و تحول از آن نخواهند کرد» (لایَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً).
چرا که: هر چه مى خواهند در آنجا هست، حتى تنوع و تکامل چنان که شرح آن در نکته ها خواهد آمد.

* * *


1 ـ در ترکیب و جمله بندى «ذلِکَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ» در میان مفسران گفتگو است:
بعضى «ذلِکَ» را مبتدا و «جَزاؤُهُمْ» را خبر و «جَهَنَّمُ» را بدل از «ذلِک» مى دانند.
در حالى که بعضى دیگر مبتدا را محذوف دانسته و «ذلِکَ» را خبر آن مى دانند و «جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ» نیز مبتدا و خبر دیگرى است که در تقدیر چنین مى  شود: «الأَمْرُ ذلِکَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ» ، ولى روشن است که بیان اول مناسب  تر مى باشد.
1 ـ «أَخْسَرِینَ أَعْمالاً» چه کسانى هستند؟! سوره کهف / آیه 103 - 108
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma