رعایت اعتدال در انفاق و بخشش

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 12
1 ـ منظور از ذى القربى در اینجا کیانند؟ سوره اسراء / آیه 26 - 30


در این آیات فصل دیگرى از سلسله احکام اصولى اسلام در رابطه با اداى حق خویشاوندان و مستمندان و درراه ماندگان، و همچنین انفاق به طور کلّى، دور از هر گونه اسراف و تبذیر، بیان مى کند.
نخست مى گوید: «حق ذى القربى و نزدیکان را به آنها بده» (وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ).
«و همچنین مستمندان و درراه ماندگان را» (وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ):
در عین حال «هرگز دست به تبذیر نیالاى» (وَ لاتُبَذِّرْ تَبْذِیراً).
«تَبْذِیر» در اصل از ماده «بذر» به معنى پاشیدن دانه مى آید، منتها این کلمه، مخصوص مواردى است که، انسان اموال خود را به صورت غیر منطقى و فساد، مصرف مى کند، و معادل آن در فارسى امروز، «ریخت و پاش» است.
و به تعبیر دیگر، «تبذیر» آن است که مال در غیر موردش مصرف شود، هر چند کم باشد، و اگر در موردش صرف شود، تبذیر نیست، هر چند زیاد باشد.
چنان که در تفسیر «عیاشى» آمده امام صادق(علیه السلام) در ذیل این آیه، در پاسخ سؤال کننده اى فرمود: مَنْ أَنْفَقَ شَیْئاً فِی غَیْرِ طاعَةِ اللّهِ فَهُوَ مُبَذِّرٌ وَ مَنْ أَنْفَقَ فِی سَبِیلِ اللّه فَهُوَ مُقْتَصِدٌ:
«کسى که در غیر راه اطاعت فرمان خدا مالى را انفاق کند، تبذیرکننده است و کسى که در راه خدا انفاق کند، میانه رو است».(1)
و نیز از آن حضرت نقل شده: روزى دستور داد رطب براى خوردن حاضران بیاورند، بعضى رطب را مى خوردند و هسته آن را به دور مى افکندند، فرمود: «این کار را نکنید، این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمى دارد».(2)
دقت در مسأله «اسراف و تبذیر» تا آن حد است که در حدیثى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) از راهى عبور مى کرد، یکى از یارانش به نام «سعد» مشغول وضوء گرفتن بود، آب زیاد مى ریخت، فرمود: چرا اسراف مى کنى اى سعد! عرض کرد: آیا در آب وضو نیز اسراف است؟
فرمود: نَعَمْ وَ إِنْ کُنْتَ عَلى نَهْر جار: «آرى هر چند در کنار نهر جارى باشى».(3)
در این که: منظور از «ذى القربى» در اینجا همه خویشاوندان است یا خصوص خویشاوندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) (زیرا مخاطب در آیه او است) در میان مفسران گفتگو است.
در احادیث متعددى که در نکات، بحث آن خواهد آمد، مى خوانیم: این آیه، به ذوى القرباى پیامبر(صلى الله علیه وآله) تفسیر شده، و حتى در بعضى مى خوانیم: به داستان بخشیدن سرزمین «فدک» به «فاطمه زهرا»(علیها السلام) نظر دارد.
ولى، همان گونه که بارها گفته ایم، این گونه تفسیرها مفهوم وسیع آیات را محدود نمى کند، و در واقع بیان مصداق روشن و واضح آن است.
خطاب به پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جمله «وَ آت» دلیل بر اختصاص این حکم به او نیست، زیرا سایر احکامى که در این سلسله آیات وارد شده، مانند نهى از تبذیر و یا مداراى با سائل و مستمند، و یا نهى از بخل و اسراف، همه به صورت خطاب به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ذکر شده، در حالى که مى دانیم این احکام جنبه اختصاصى ندارد، و مفهوم آن کاملاً عام است.
توجه به این نکته نیز لازم است، که نهى از «تبذیر» بعد از دستور به اداى حق خویشاوندان و مستمند و ابن سبیل، اشاره به این است که: مبادا تحت تأثیر عواطف خویشاوندى، و یا عاطفه نوع دوستى، در مقابل مسکین و ابن السبیل قرار بگیرید، و بیش از حدّ استحقاقشان به آنها انفاق کنید و راه اسراف را بپوئید که اسراف و تبذیر در همه جا نکوهیده است.

* * *

آیه بعد، به منزله استدلال و تاکیدى بر نهى از تبذیر است، مى فرماید: «تبذیرکنندگان برادران شیاطین هستند» (إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ).
«و شیطان، کفران کننده نعمت هاى پروردگار بود» (وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً).
اما این که: شیطان، کفران نعمت هاى پروردگار را کرد، روشن است; زیرا خداوند نیرو، توان، هوش و استعداد فوق العاده اى به او داده بود، و او این همه نیروها را در غیر موردش یعنى در طریق اغوا و گمراهى مردم، صرف کرد.
و اما این که: تبذیرکنندگان برادران شیاطین اند، به خاطر آن است که: آنها نیز نعمت هاى خداداد را کفران مى کنند و در غیر مورد قابل استفاده، صرف مى نمایند.
تعبیر به «إِخْوان» (برادران) یا به خاطر این است که اعمالشان هم ردیف و هماهنگ اعمال شیاطین است، همچون برادرانى که یکسان عمل مى کنند، و یا به خاطر آن است که قرین و همنشین شیطان در دوزخند.
همان گونه که در آیه 39 از سوره «زخرف» بعد از آن که قرین بودن شیطان را با انسان هاى آلوده به طور کلّى بیان مى کند، مى فرماید: وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ:
«امروز اظهار برائت و تقاضاى جدائى از شیطان به حال شما سودمند نیست; چرا که همگى در عذاب مشترکید».
و اما این که: شیاطین در اینجا به صورت جمع ذکر شده، ممکن است اشاره به چیزى باشد که: از آیات سوره «زخرف» استفاده مى شود که: هر انسانى روى از یاد خدا برتابد، شیطانى برانگیخته مى شود که همواره قرین و همنشین او خواهد بود، نه تنها در این جهان که در آن جهان نیز همراه او است (وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ...حَتّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ).(4)

* * *

و از آنجا که گاه فقیر و مسکینى به انسان رو مى آورد و امکاناتى براى پاسخ گوئى به نیاز او در اختیار نیست، آیه بعد، طرز برخورد صریح با نیازمندان را در چنین شرائطى بیان مى کند، مى گوید: «اگر از این نیازمندان به خاطر (نداشتن امکانات و) انتظار رحمت خدا ـ که به امید آن هستى ـ روى برگردانى، نباید این روى گرداندن، توأم با تحقیر، خشونت و بى احترامى باشد، بلکه باید با گفتارى نرم و سنجیده و توأم با محبت با آنها برخورد کنى» حتى اگر مى توانى وعده آینده را به آنها بدهى و مأیوس شان نسازى (وَ إِمّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَة مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً).
«مَیْسُور» از ماده «یُسر» به معنى راحت و آسان است، و در اینجا مفهوم وسیعى دارد که هر گونه سخن نیک و برخورد توأم با احترام و محبت را شامل مى شود.
بنابراین، اگر بعضى آن را به عبارت خاصى تفسیر کرده اند، و یا به وعده دادن براى آینده، همه، از قبیل ذکر مصداق است.
در روایات مى خوانیم: بعد از نزول این آیه، هنگامى که کسى چیزى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خواست و حضرت چیزى نداشت مى فرمود: یَرْزُقُنَا اللّهُ وَ إِیّاکُمْ مِنْ فَضْلِهِ: «امیدوارم خدا ما و تو را از فضلش روزى دهد».(5)
سنت هاى قدیمى ما به هنگام برخورد با سائل چنین بوده و هست: هنگامى که تقاضاکننده اى به در خانه مى آمد، و چیزى براى دادن موجود نبود به او مى گفتند: «ببخش!» (ببخشید)، اشاره به این که: آمدن تو بر ما حقّى ایجاد مى کند، و از نظر اخلاقى از ما چیزى طلبکار هستى، تقاضا داریم این مطالبه اخلاقى خود را بر ما ببخشى; زیرا چیزى که پاداش آن باشد، موجود نداریم!

* * *

و از آنجا که رعایت اعتدال در همه چیز، حتى در انفاق و کمک به دیگران، شرط است، در آیه بعد، روى این مسأله تأکید کرده، مى گوید: «هرگز دست خود را بر گردن خویش زنجیر مکن» (وَ لاتَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ).
این تعبیر کنایه لطیفى است از این که: دستِ دهنده داشته باش، و همچون بخیلان که گوئى دستهایشان به گردنشان با غل و زنجیر بسته اند و قادر به کمک و انفاق نیستند، مباش!
از سوئى دیگر «دست خود را فوق العاده گشاده مدار، و بذل و بخشش بى حساب مکن، که سبب شود از کار بمانى، مورد ملامت این و آن قرار گیرى، و از مردم جدا شوى» (وَ لاتَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً).
همان گونه که، «بسته بودن دست به گردن» کنایه از بخل، «گشودن دست ها به طور کامل» آن چنان که از جمله «وَ لاتَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ» استفاده مى شود، کنایه از بذل و بخشش بى حساب است.
و «تَقْعُدَ» از ماده «قعود» به معنى نشستن کنایه از توقف و از کار افتادن مى باشد.
تعبیر به «مَلُوم»، اشاره به این است که: گاه بذل و بخشش زیاد، نه تنها انسان را از فعالیت و ضروریات زندگى بازمى دارد بلکه زبان ملامت مردم را بر او مى گشاید.
«مَحْسُور» از ماده «حسر» (بر وزن قصر) در اصل، معنى کنار زدن لباس و برهنه ساختن قسمت زیر آن است، به همین جهت «حاسر» به جنگجوئى مى گویند که: زره در تن و کلاه خود بر سر نداشته باشد.
به حیواناتى که بر اثر کثرت راه رفتن خسته و وامانده مى شوند، کلمه «حسیر» و «حاسر» اطلاق شده است، گوئى تمام گوشت تن آنها یا قدرت و نیرویشان کنار مى رود و برهنه مى شوند.
بعداً این مفهوم، توسعه یافته، به هر شخص خسته و وامانده که از رسیدن به مقصد عاجز است «محسور»، حسیر» یا «حاسر» گفته مى شود.
«حسرت» به معنى غم و اندوه نیز از همین ماده گرفته شده; چرا که این حالت، معمولاً در مواقعى به انسان دست مى دهد که نیروى جبران مشکلات و شکست ها را از دست داده، گوئى از توانائى و قدرت برهنه شده است.
انفاق و بخشش، اگر از حدّ بگذرد و تمام توان و نیروى انسان جذب آن گردد، طبیعى است انسان از ادامه کار، فعالیت و سامان دادن به زندگى خود وامى ماند، برهنه از نیروها و سرشار از غم مى گردد، و طبعاً ارتباط و پیوند او با مردم قطع خواهد شد.
در بعضى از روایات که در شأن نزول این آیه، نقل شده، این مطلب به وضوح دیده مى شود.
در روایتى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) در خانه بود، سؤال کننده اى در خانه آمد، چون چیزى براى بخشش آماده نبود، او تقاضاى پیراهن کرد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیراهن خود را به او داد، و همین امر، سبب شد که: نتواند آن روز براى نماز به مسجد برود.
این پیش آمد، زبان کفار و منافقان را باز کرده گفتند: محمّد خواب مانده یا مشغول لهو و سرگرمى است و نمازش را به دست فراموشى سپرده است.
و به این ترتیب، این کار، هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پى داشت، و مصداق «مَلُوم حسُور» شد، آیه فوق نازل گردید و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) هشدار داد: این کار تکرار نشود.
در مورد تضادّ ظاهرى این دستور، با مسأله «ایثار» در نکات آینده بحث خواهیم کرد.
بعضى نیز نقل کرده اند: گاهى پیامبر(صلى الله علیه وآله) آنچه را در بیت المال داشت به نیازمند مى داد، به گونه اى که اگر بعداً نیازمندى به سراغ او مى آمد، چیزى در بساط نداشت، و شرمنده مى شد، و چه بسا شخص نیازمند، زبان به ملامت مى گشود، و خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله) را آزرده مى ساخت، لذا دستور داده شد: نه همه آنچه را که در بیت المال دارد انفاق کند و نه همه را نگاهدارد، تا این گونه مشکلات پیش نیاید.

* * *

در اینجا این سؤال مطرح مى شود: اصلاً چرا بعضى از مردم، محروم، نیازمند و مسکین هستند؟ که لازم باشد به آنها انفاق شود، آیا بهتر نبود خداوند خودش هر چه لازم بود به آنها مى داد؟ تا نیازى نداشته باشند که به آنها انفاق گردد.
آخرین آیه مورد بحث گوئى اشاره به پاسخ همین سؤال است، مى فرماید: «خداوند روزیش را بر هر کس بخواهد گشاده مى دارد و بر هر کس بخواهد تنگ، چرا که او نسبت به بندگان آگاه و بینا است» (إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً).
این یک آزمون براى شما است و گرنه براى او همه چیز ممکن است، او مى خواهد به این وسیله شما را تربیت کند ، و روح سخاوت و فداکارى و از خود گذشتگى را در شما پرورش دهد.
به علاوه، بسیارى از مردم اگر کاملاً بى نیاز شوند، راه طغیان و سرکشى پیش مى گیرند، صلاح آنها در این است که در حدّ معینى از روزى باشند، حدى که نه موجب فقر گردد، نه طغیان.
از همه اینها گذشته، وسعت و تنگى رزق در افراد انسان (به جز موارد استثنائى یعنى از کار افتادگان و معلولین) بستگى به میزان تلاش و کوشش آنها دارد و این که: مى فرماید: خدا روزى را براى هر کس بخواهد تنگ و یا گشاده مى دارد، این خواستن هماهنگ با حکمت او است، و حکمتش ایجاب مى کند: هر کس تلاشش بیشتر باشد، سهمش فزون تر و هر کس کمتر باشد محروم تر گردد.
بعضى از مفسران در پیوند این آیه، با آیات قبل، احتمال دیگرى را پذیرفته اند و آن این که: آیه اخیر در حکم دلیل براى نهى از افراط و تفریط در انفاق است، مى گوید: حتى خداوند با آن قدرت و توانائى که دارد، در بخشش ارزاق حد اعتدال را رعایت مى کند، نه آن چنان مى بخشد که به فساد کشیده شوند، و نه آن چنان تنگ مى گیرد که به زحمت بیفتند، همه اینها براى رعایت مصلحت بندگان است.
بنابراین، سزاوار است: شما هم به این اخلاق الهى متخلق شوید، طریق اعتدال را در پیش گیرید، و از افراط و تفریط بپرهیزید.(6)
 

* * *

 


1 ـ بنا به نقل تفسیر «صافى»، ذیل آیه مورد بحث.
2 و 3 ـ بنا به نقل تفسیر «صافى»، ذیل آیه مورد بحث.
4 ـ زخرف، آیات 36 و 38.
5 ـ تفسیر «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث.
6 ـ «المیزان»، جلد 13، صفحه 88.
1 ـ منظور از ذى القربى در اینجا کیانند؟ سوره اسراء / آیه 26 - 30
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma