40 - ادامه مسئله 23 - 26/8/78

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

40 - ادامه مسئله 23 - 26/8/78

اعانت بر اثم به بیان دیگر:

عنوان ثانوى اعانت بر اثم یک صغرى دارد و یک کبرى:

صغرى: ما نحن فیه مصداق للاعانة

کبرى: لاتعاونوا على الاثم و العدوان

کبرى مسلّم است امّا صغرى مورد تردید واقع شده که این مصداق تعاون نیست چون قصد ندارد در حالى که در اعانت یک عنصر مهمّ قصد است و در اینجا قصد نیست پس صغرى منتفى است.

ولى ما در جواب گفتیم که عنصر قصد الزاماً در عنوان اعانت شرط نیست و ما تابع صدق عرفى هستیم و مى گوییم «القصد هنا قهرىٌّ، تبعىٌّ، ضمنىٌ»، پس ما قصد را جزء قوام عنوان اعانت نمى دانیم بلکه علم کافى است و قصد لازم نیست.

ان قلت: اگر چنین باشد (علم کافى باشد و قصد معتبر نباشد) باید خیلى کارها را تعطیل کنیم مثلا باید به ارباب معاصى نان نفروشیم و مواد غذائى ندهیم اگر آنها نان پیدا نکنند و وسایل زندگى نداشته باشند گناه نمى کنند و اگر به آنها نان یا مواد غذایى فروخته شود، اینهم اعانت است.

قلنا: اینکه ما گفتیم در مقدّمات قریبه است و این که شما مى گوئید در مقدّمات بعیده است، پس در مقدّمات قریبه لاسیّما المنحصرة، قصد معتبر نیست.

و امّا در ما نحن فى مى گوییم علم دارد (اگر چه قصد ندارد) که با در آوردن پیراهن براى ورزش یا عزادارى در مقابل زنان، عدّه اى از آنها به گناه مى افتند، در اینجا مقدّمه قریب است (با پوشیدن پیراهن به گناه نمى افتد) و این مورد با آن دو مثال ما (بیع عنب و بیع سلاح) فرقى ندارد بنابراین هم صغرى مسلّم است و هم کبرى.

2- از باب نهى از منکر:

نهى از منکر و مقدّمه آن واجب است، آیا در نهى از منکر باید از طریق اعدام موضوع (از بین بردن موضوع)، منکر را از بین ببریم یا آنکه باید منکرى باشد تا ما آنرا از بین ببریم؟ ما معتقدیم که نهى از منکر گاهى از طریق نفى موضوع است و به همین جهت است که وقتى پیامبر به مکّه آمد بتها را شکست، و یا مسلمانان وقتى به آتشکده ها آمدند آنها را ویران کردند، و گاهى نهى از منکر از طریق جلوگیرى از فعل است.

آقاى حکیم نهى از منکر را به معنى جلوگیرى از انجام فعل مى دانند و مى فرمایند:

الزجر عن المنکر تشریعاً بمعنى: احداث الدّاعى الى الترک (باید جلوى فعل را بگیرید نه جلوى موضوع را) فلا یقتضى وجوب ترک بعض المقدّمات لئلاّ یقع المنکر...(1) یعنى نابود کردن موضوع لازم نیست و شما باید داعى به ترک فعل درست کنید و ادلّه شامل نمى شود بعد هم نقض مى کند که اگر نهى از منکر با ترک بعضى از مقدّمات حاصل شود در باب امر به معروف هم باید بگوئید که اگر ما فلان مقدّمات را انجام ندهیم مردم نماز نمى خوانند، پس همان گونه که وجوب فعل بعضى از مقدّمات براى امر به معروف نیست و بر ما لازم نیست که مقدّمات معروف را بجاى آوریم بنابراین مقدّمات منکر را هم لازم نیست از بین ببریم و ما فقط باید داعى به ترک فعل درست کنیم و کارى با موضوعات نداریم.

قلنا: ما یقین داریم که اگر در شراب خانه بسته نشود مردم شراب مى خورند و یا اگر پارکى را که مرکز فساد است تعطیل نکنیم فساد ادامه پیدا مى کند، آیا به نظر شما عمومات امر به معروف و نهى از منکر شامل اینجا مى شود؟

مرحوم آقاى حکیم مى فرمایند: نه بلکه باید داعى به ترک فعل ایجاد کنیم که یک کار تشریعى است ولى ما مى گوئیم مرکز را مى بندیم که یک کار تکوینى است، هر عرفى مى گوید که امر به معروف و نهى از منکر شامل اینها مى شود علاوه بر عرف، فعل انبیا شاهد بر این است.

حال در ما نحن فیه شخص مى داند اگر پیراهن خود را بپوشد صد منکر دفع مى شود، آیا ادلّه نهى از منکر شامل حال او نمى شود؟ قطعاً شامل مى شود و سیره عقلا بر این بوده است، مضافاً که فعل انبیاء هم همین بوده که موضوع را از بین ببرند.

مثال واضحتر این است که در جایى که عدّه اى مشغول شرابخوارى هستند و ما به دستور حاکم شرع براى جلوگیرى از آنها چاره اى جز شکستن شیشه هاى شراب نداریم خود این آقایان مى گویند باید این کار با اجازه حاکم شرع انجام شود.

و امّا نقضى که آقاى حکیم وارد کردند و مهمّ است این نقض را از ایشان مى پذیریم و مى گوئیم که اگر یکجا امر به معروف جز از طریق ایجاد مقدّمه میسّر نشود، مردم باید ایجاد مقدّمه کنند، به عنوان مثال شهرى است که حمّام ندارد و مردم حوصله ندارند که در منزل آب گرم کرده و غسل کنند و به همین جهت نماز نمى خوانند و روزه نمى گیرند آیا در اینجا حکومت اسلامى نباید براى آنها حمام درست کند؟ اگر حمام درست شود هم نماز مى خوانند و هم روزه مى گیرند، ما این را هم مى پذیریم یعنى در باب امر به معروف هم اگر ایجاد مقدّمات باعث فعل معروف شود آنرا هم واجب مى دانیم یا بر مردم به عنوان واجب کفائى یا بر حکومت اسلامى، حتّى این تبلیغى هم که طلاّب مى کنند از باب ایجاد مقدّمه است.

 

 

1. مستمسک، ج 14، ص 60.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1279/01/01 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 5090