67 - مسئله 1 (فى الایجاب و القبول) - 27/11/78

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

67 - مسئله 1 (فى الایجاب و القبول) - 27/11/78

مسألة 1: الاحوط لو لم یکن الاقوى ان یکون الایجاب من طرف الزوجة و القبول من طرف الزوج (عکسش جایز نیست و خلاف احتیاط واجب است) فلا یجزى أن یقول الزوج: «زوّجتک نفسى» فتقول الزوجة: «قبلتُ» على الاحوط (احتیاط واجب) و کذا الاحوط تقدیم الاوّل على الثانى (ایجاب بر قبول) و إن کان الاظهر جواز العکس (تقدیم قبول بر ایجاب جایز است) اذا لم یکن القبول بلفظ «قبلت» و اشباهه (ما به عکس خواهیم گفت که فرع اوّل جایز و دوّمى جایز نیست).

عنوان مسئله:

این مسئله داراى دو فرع است.

فرع اوّل: آیا انشاء عقد باید از ناحیه زوجه باشد یا از ناحیه زوج هم جایز است.

فرع دوّم: آیا مى توان قبول را بر ایجاب مقدّم کرد.

ابتداء سراغ فرع اوّل مى رویم.

فرع اوّل:

این فرع در کلمات فقها جز در کلام متأخّرین وجود ندارد.

اقوال:

ظاهراً صاحب جواهر متعرّض آن نشده و شاید اوّلین کسى که متعرّض شده شیخ انصارى در کتاب النکاح است و مى گوید بعضى ها تصوّر کرده اند که باید ایجاب از طرف زوجه باشد ولى خودش نمى پذیرد، بدنبال ایشان صاحب عروه و تحریرالوسیله هم بدنبال صاحب عروه آن را مطرح کرده است، بنابراین این مسئله بیشتر در بین متأخّرین مطرح بوده است.

ادلّه:

به چند دلیل بر لزوم تقدیم ایجاب و صدور آن از ناحیه زوجه استدلال شده است:

1- اصالة الفساد:

شک داریم که اگر ایجاب از زوج و قبول از زوجه باشد عقد صحیح است یا نه؟ اصل در معاملات خصوصاً در نکاحى که شبیه توقیفیّات است فساد است، پس قدر متیقّن ایجاب زوجه و قبول زوج و غیر آن باطل و فاسد است.

2- رجوع به عرف:

معهود نیست و ندیده ایم که زوجى به زوجه بگوید من خودم را به همسرى تو درآوردم.

3- حقیقت نکاح:

حقیقت نکاح عبارت است از تسلیط المرأة الزوج على بضعه بالمهر یعنى زن شوهر را در مقابل مهر بر خودش مسلّط کند، و مرد نمى تواند بگوید من در مقابل مهر خودم را بر تو مسلّط کردم. در واقع معنى تزویج این است زن در مقابل مهر خودش را در اختیار شوهر قرار دهد پس باید از ناحیه او شروع شود و مرد نمى تواند بگوید که خودم را تحت اختیار تو قرار مى دهم.

جواب از ادلّه:

قائلین بر لزوم تقدیم ایجاب و صدور آن از ناحیه زوجه در فهم حقیقت زوجیّت اشتباه کرده اند و حقیقت نکاح آن نیست که اینها گفته اند، این تصوّر کسانى است که نکاح را یک نوع معامله یا بیع مى دانند که در آن بایع غیر از مشترى است و مهر را هم عوض مى دانند، در حالى که شبیه صلح و مصالحه است که
طرفین آن هر دو مانند هم هستند و بهترین دلیل بر اینکه مهر جزء ارکان نکاح نیست این است که اگر مهر را ذکر هم نکنند عقد باطل نمى شود و دو رکن زوجیّت، زوج و زوجه هستند، نه اینکه زوجه و مهر باشد اگر زوجه و مهر رکن بودند در مقام مقابله مى گفتند: زوّجتک نفسى بالمهر المعلوم و حال آنکه مى گویند: على المهر المعلوم، یعنى مهر شرط است و رکن نیست.

مرحوم آقاى حکیم مى فرماید: زوجیّت در لغت ضم شىء الى شىء است، و شما زوجیّت را بد معنى کرده اید. کلمه «زوج» در قرآن مجید در معنى زوج و زوجه به کار رفته است، کلمه «نکاح» (نَکَحَ) هم در قرآن زوج و در مورد زوج و زوجه به کار رفته است به عنوان مثال در آیه محلّل مى فرماید:

«حتّى تنکح زوجاً غیره» (در معنى زوج)(1) و در آیه خلقت آدم مى فرماید:

«اسکن أنت و زوجک الجنّة» (در معنى زوجه)(2) بنابراین، معلوم مى شود که اینها دو چیز هستند که به هم ضمیمه شده اند از اینجا مى توان استفاده کرد که نه مردسالارى درست است و نه زن سالارى. همچنین در آیه «حتّى تنکح زوجاً غیره» نکاح به زن نسبت داده شده و در آیه «و لا تنکحوا ما نکح آباؤکم»(3) نکاح به مرد نسبت داده شده است پس همان گونه که تعبیر زوج به مرد و زن صورت مى گیرد تعبیر نکاح، هم به زن و مرد نسبت داده مى شود بنابراین اینطور نیست که حقیقت نکاح اقتضا کند که ایجاب باید از ناحیه زن باشد.

 

 

1. آیه 230، سوره بقره.

2. آیه 35، سوره بقره.

3. آیه 22، سوره نساء.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1279/01/01 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 5001