کتاب امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 074 - 99/10/15

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

کتاب امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 074 - 99/10/15

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: إذا علم‌ العالم‌ فلم‌ يعمل كان كالمصباح يضي‌ء للنّاس و يحرق نفسه.[1] یعنی هنگامی که عالِم به چیزی علم و دانائی پیدا کند ولی به علمش عمل نکند او همانند چراغی است که برای مردم نورافشانی می کند ولی خودش را می سوزاند و همانند شمع تمام می شود یا همانند چراغی که مواد نفتی و روغنی خود را می سوزاند و تمام و نابود می شود.

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: إذا علم‌ العالم‌ فلم‌ يعمل كان كالمصباح يضي‌ء للنّاس و يحرق نفسه.[1]

یعنی هنگامی که عالِم به چیزی علم و دانائی پیدا کند ولی به علمش عمل نکند او همانند چراغی است که برای مردم نورافشانی می کند ولی خودش را می سوزاند و همانند شمع تمام می شود یا همانند چراغی که مواد نفتی و روغنی خود را می سوزاند و تمام و نابود می شود.

ما سه نوع عالم داریم:

    1. عالمی که اهل عمل نیست.

    2. عالمی که برای نجات خودش عمل می کند.

    3. عالمی که هم برای نجات خودش عمل می کند و هم سعی می کند دیگران را نجات دهد.

گروه اخیر از همه بهتر هستند. چنین عالمی همانند یک کشتیبانی است که جمعیتی را سوار کشتی کرده که هم خودش به مقصد می رسد و هم دیگران را به مقصد می رساند. ائمه و اصحاب خاص آنها و پیامبران همه این گونه بودند. گاه اصحابی از ائمه سی هزار حدیث از آنها جمع کرده و منتشر می کردند و این نشان می دهد که آنها داخل در همین قسم سوم بودند که سعی می کردند دیگران را نیز هدایت کنند.

در مورد عالم بی عمل روایات متعددی وجود دارد و از این روایات استفاده می شود که مذمت و مجازات او از جاهل بیشتر است زیرا فردی که عالم است می داند ولی به علم خود عمل نمی کند ولی جاهل نمی داند.

انسان باید تلاش کند تا از همان ابتدای کار هرچیزی را فرا می گیرد به آن عمل کند تا این کار نوعی سجیه و ملکه در او شود.

از آیات قرآن نیز این حکم فهمیده می شود آنجا که خداوند می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ‌ تَقُولُونَ‌ ما لا تَفْعَلُونَ[2] ﴿كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ﴾[3]

البته مراد از عالِم غالبا کسی است که حد قابل ملاحظه ای از علم دارد نه هر فردی که علم اندکی دارد.

این حدیث مناسب با بحث فقهی ما هم هست که مربوط به افرادی است که گاه برای امر به معروف و نهی از منکر وارد دستگاه ظلمه می شوند.

موضوع عام: امر به معروف و نهی از منکر

موضوع خاص: شرطیت عدم مفسده در انجام منکر و ترک معروف

موضوع اخص: لزوم ورود علماء به بعضی از شؤون دولت فاسد

مسألة 12 - لو كان ورود بعض العلماء مثلا في بعض شؤون الدول موجبا لإقامة فريضة أو فرائض أو قلع منكر أو منكرات ولم يكن محذور أهم كهتك حيثية العلم والعلماء وتضعيف عقائد الضعفاء وجب على الكفاية، (و بعضی از علماء باید در شؤون دولت ورود پیدا کنند) إلا أن لا يمكن ذلك إلا لبعض معين لخصوصيات فيه فتعين عليه (که در این صورت واجب معین و عینی می شود).[4]

امام قدس سره این مسأله را بیان کرده است شاید برای اینکه از بعضی از علماء که در مسائل حکومتی در زمان سلاطین ورود پیدا کرده بودند و با آنها همکاری داشتند و قصد اصلاح داشتند دفاع کند. افرادی مانند: شیخ بهائی، علامه مجلسی و خواجه نصیر الدین طوسی.
این مسأله بر خلاف چند مسأله ی قبل که در مورد حرمت سکوت علماء بود با مسأله ی امر به معروف و نهی از منکر ارتباط مستقیم دارد.

بسیاری از علماء این مسأله را در باب «معونة الظالمین» مطرح کرده اند و البته واضح است که مسأله به هر دو باب مرتبط می باشد.

در اینجا بحثی مطرح است و آن اینکه آیا حرمت اعانت ظالمین مربوط به جایی است که در ظلم آنها اعانت کنیم یا در غیر ظلم آنها مثلا اگر مسجدی برای آنها بسازد این هم نوعی اعانت است؟ همچنین در کرایه دادن شتران برای حج همان گونه که در داستان صفوان وارد شده است.
علماء در این مورد اختلاف دارند که آیا مطلقا حرام است یا فقط در جایی که اعانت به ظلم آنها باشد حرام است.

صاحب مفتاح الکرامة می فرماید: و لا تحرم معونة الظالمین فی غیر الظلم کما تعطیه عباراتهم. و به صرّح فی السرائر و جامع المقاصد و الروضة و الکفایة و غیرها.[5]
در عین حال در نقطه ی مقابل کسانی هستند که قائل هستند مطلقا حرام است و حتی اگر اسم آنها در دیوان ظلمه نوشته شود همین مقدار هم حرام می باشد.

نقول: فرض می کنیم که عالِمی موجب توجه حکومت ظلمه قرار گرفته است و ورود او به حکومت آنها موجب تقویت شیعه می شود. مثلا در داستان سیطره ی مغول بر حکومت عباسیه مشاهده می کنیم که عالمی مانند خواجه نصیر طوسی، موجب شده بود که آنها بر مردم ظلم نکنند یا اینکه حکومت عباسیه با ظلم مغول از بین برود. یا اینکه مغول ها تدریجا مسلمان شوند و مانند آن.
این عمل منحصر به علماء نیست و حتی بعضی از اصحاب ائمه مانند علی بن یقطین، به اذن امام موسی بن جعفر ع وارد شؤون آنها شدند و حتی شاید وزیر هم بود و این کار موجب پیشرفت هدفی از اهداف اسلام بود و محذوریت خاصی هم برای او ایجاد نمی کرد. در اینجا تکرار می کنیم که ازمنه، امکنه، شرایط و اشخاص در این امور متفاوت می باشند. بعضی هستند که ورود آنها بلامانع است و بعضی ورودشان دارای مانع می باشد.

صاحب جواهر نیز عبارت دارد که دلالت می کند واجب است ولایت ظالم را در بعضی از شرایط قبول کرد: اذا لم يمكن دفع المنكر أو الأمر بالمعروف إلا بها (به ولایت) مع فرض الانحصار في شخص مخصوص (که در نتیجه واجب عینی می شود) فإنه يجب عليه حينئذ قبولها بل تطلبها (حتی باید به دنبال آن رود تا این ولایت را قبول کند) والسعي في مقدمات تحصيلها حتى لو توقفت على إظهار ما فيه من الصفات أظهرها (مثلا خودش را معرفی کند و قابلیت های خودش را به دولت ظلمه نشان دهد همان گونه که حضرت یوسف به عزیز مصر گفت: ﴿اجْعَلْني‌ عَلى‌ خَزائِنِ‌ الْأَرْضِ إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ﴾[6] ) كل ذلك لإطلاق ما دل على الأمر بالمعروف ، والنهي عن المنكر فتجب مقدماته كما أنه يجب السعي فيها إلى أن يحصل العجز (باید آنقدر تلاش کند تا بداند که دیگر عاجز شده است و نمی تواند کاری کند.) من غير فرق بين ما كان من فعل الغير وعدمه، ودعوى ان الولاية من مقدمات القدرة التي هي شرط الوجوب فلا يجب تحصيلها ولا قبولها لعدم‌ إطلاق التكليف بالنسبة إليها، يدفعها ان إطلاق الأمر بالمعروف يقتضي وجوب سائر المقدمات، ولا يسقط إلا بالعجز فيندرج فيها الولاية وغيرها بعد فرض القدرة عليها.[7]
بنا بر این وارد شدن به دستگاه ظلمه اگر به قصد اهمی نباشد حرام است همانند صفون جمال که برای حج، شتران خود را به ظلمه کرایه می داد و امام موسی بن جعفر ع او را نهی کرد و فرمود: همین مقدار که دوست داری آنها زنده برگردند تا اجرت تو را بدهند نوعی همکاری با آنهاست. البته اگر بر اثر معاونت با ظلمه به اجرتی دست یابد و معاونت او حرام باشد، اگر معاونت، حرمت تکلیفی داشته باشد اجرت مزبور بر او حرام نیست مگر اینکه علم داشته باشد آن اجرت از مال حرام به او پرداخت شده است ولی اگر حرمت آن وضعی باشد اجرتی که دریافت می کند هم حرام است.این هم اضافه می کنیم که احتیاط در این است که ورود به دستگاه ظلمه با اذن حاکم شرع باشد.


پی نوشت:
                            
    
تاریخ انتشار: « 1399/10/14 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 6859