ولادت امام زین العابدین علیه السلام (٥ شعبان)
تهیه و تحقیق: معاونت پژوهش پایگاه اینترنتی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
ولادت امام زین العابدین(ع)
علی بن الحسين(علیه السّلام)، مشهور به زین العابدین و سجّاد، چهارمین امام شیعه است که بنا به قول مشهور(1) در سال 38 هجری در مدینه متولد شده است. در نقل های چندی هم سال 35 و 36 به عنوان سال تولد دانسته شده است.(2) روز تولد آن حضرت در برخی منابع پنجم شعبان دانسته شده است.(3) در برخی منابع نیز نهم شعبان(4) و منابع مختلفی نیز نیمه جمادی الاولی(5) را روز تولد ایشان بیان کرده اند.
اگر تولد امام(ع) در سال 38 هجری باشد، آشکار است که امام(ع)، بخشی از حیات امام علي(علیه السّلام) و نیز دوران امامت امام مجتبی(علیه السّلام) و امام حسین(علیه السّلام) را درک کرده و ناظر تلاش معاویه برای تحت فشار گذاشتن شیعیان در عراق و دیگر نقاط بوده است.
رحلت امام سجاد(ع) در برخی نقل ها سال 92 هجری(6) و در نقلی دیگر 94 (7) و در منابعی دیگر سال 95(8) دانسته شده است. رحلت آن حضرت در ماه محرم دانسته شده و روز آن در منابع به اختلاف 25، 22 و 18 و 12 یاد شده است.(9)
در مورد نام مادر حضرت نیز علی رغم همه اختلافاتی که وجود دارد، در مورد اینکه مادر ایشان شهربانو دختر یکی از بزرگان ایرانی بوده است شهرت بسزایی وجود دارد و در کهن ترین متون شیعه، همچون وقعة صفین(10) تاریخ یعقوبی(11) بصائر الدرجات(12) و تاریخ قم(13) که همگی در قرن سوم و چهارم تألیف شده، آمده است. در کافی نیز روایتی از امام صادق(علیه السّلام) نقل شده است.(14) شیخ مفید نیز این مطلب را تایید کرده است و در کتاب ارشاد خود می نویسد: «مادر آن حضرت شاه زنان، دختر یزدگرد بود که نام اصلی اش شهربانو است».(15) مرحوم طبرسى نیز در کتاب تاج الموالید تصریح مى کند که مادر على بن الحسین(ع) شهربانو دختر یزدگرد است.(16)
سجاد و زین العابدین از مهمترین القاب آن حضرت می باشد که بر سجده و عبادت زیاد ایشان دلالت دارد.
مقام و منزلت امام زین العابدین(ع)
امام على بن الحسین سجاد زین العابدین(علیه السّلام) قبل از هر چیز امام است؛ یعنى کسى است که آیه تطهیر درباره او نازل شده است؛ کسى است که مودت او به حکم آیه ذوى القربى واجب است؛ کسى است که حدیث ثقلین، او را در بر مى گیرد؛ کسى است که حدیث سفینه نوح درباره او و بقیه اهل بیت(علیهم السلام) صادر شده است؛ کسى است که در یک کلمه صبح و شام در هر نماز بر او و پدران و فرزندان معصومش درود مى فرستیم.
آرى، او امامى است معصوم و پاک از هر پلیدى و مصون از هرگونه خطا و اشتباه. او از علم الکتاب و علم الهى و منابع معرفتى همچون کتاب على(علیه السّلام) و کتاب حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و از هزار هزار باب علم و آگاهى از ظهر و بطن قرآن کریم برخوردار است و طبق احادیثى که در منابع معتبر آمده محدَّث است یعنى طرف گفتگوى فرشتگان.(17)
برخلاف آنچه بعضى مى پندارند که آن حضرت به گوشه گیرى و عزلت علاقه مند و طبعاً در میان مسلمین ناشناخته بود، آن حضرت شهرت فوق العاده اى در میان مسلمانان داشت.
جاحظ، از علماى معروف اهل سنت، مى گفت: درباره شخصیت على بن الحسین(علیه السّلام)، شیعه و معتزلى، خارجى و عوام و خواص همه یکسان مى اندیشند و هیچ یک تردیدى در برترى و تقدم او (بر سایرین) ندارند.(18)
ابن ابىالحدید مى گوید: این امام بزرگوار در زمان خویش به سه نام شهرت داشت: «عَلَى الْخَیْرِ عَلَى الْأَعَزِّ وَ عَلَى الْعَابِدِ».(19)
ابن حبّان، از علماى معروف علم رجال در میان اهل سنت، در کتاب خود الثقات مى گوید: در زمان حیات آن حضرت گفته مى شد على بن الحسین، سید العابدین است، و همو مى نویسد: «کَانَ مِنْ أَفَاضِلِ بَنَى هَاشِمٍ مِنَ فُقَهَاءِ المدینه وَ عُبَّادُهُمْ»؛ (او از بزرگان بنىهاشم از فقهاى مدینه و عابدان آنها بود). و بعد از بحثى در مورد امام سجاد(ع) مى گوید: «فَعَلیّ زین العابدین کَانَ إمَامُ الْمَدِینَةِ نُبْلًا وَ عِلْماً»(20)؛ (بنابراین، امام زین العابدین، پیشواى مدینه از نظر شخصیت و علم و دانش بود).
ذهبى، عالم معروف اهل سنت، درباره آن حضرت مى گوید: او جلالت عجیبى داشت و به خدا سوگند! سزاوار بود چنین باشد. او به دلیل شرافت و سیادت و علم و خداشناسى و کمال عقل شایسته امامت عظمى بود.(21)
حافظ ابونعیم اصفهانى که او نیز از معاریف اهل سنت است مى گوید: على بن الحسین بن على بن ابىطالب زینت عبادت کنندگان و چراغ پرفروغ عابدان بود او عبادت کننده، با وفا، و بخشندهاى خالص بود.(22)
نووى، فقیه معروف اهل سنت، مى گوید: همگى بر جلالت او در همه چیز اتفاق نظر دارند.(23)
شافعى، امام معروف اهل سنت، از آن حضرت به افقه اهل مدینه یاد مى کند، و براى اثبات حجیت خبر واحد مىنویسد: على بن الحسین که فقیه ترین مردم مدینه است بر خبر واحد تکیه مىکرد «وَجَدْتُ عَلَى بْنِ الْحُسَیْنِ وَ هُوَ أَفْقَهُ أَهْلِ الْمَدِینَةِ یُعَوَّلُ عَلَى أَخْبَارِ الْآحَادِ».(24)
امام سجاد(ع) پناهگاه امت در مشکلات
در مختصر تاریخ دمشق از قول امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: امام سجاد(علیه السلام) هنگام شب، نان بر دوش مبارکش مى گذاشت و در تاریکى براى فقرا مى برد و مى فرمود: صدقه در تاریکى شب آتش خشم خدا را خاموش مى کند.(25)
در کتاب سیر اعلام النبلاء نوشته عالم معروف اهل سنت، ذهبى، مى خوانیم: محمد، پسر اسامة بن زید هنگام مرگش سخت مى گریست. امام سجاد(ع) بر بالین او حاضر بود. علت گریه اش را جویا شد. جواب داد: پانزده هزار درهم بدهکارم. حضرت فرمود: نگران نباش، بر عهده من.(26)
زُهرى، از علماى اهل سنت، مىگوید: على بن الحسین(ع) را در شبى از شب هاى سرد زمستان دیدم که بر پشت خود مقدار قابل توجهى آرد حمل مىکرد. عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! این چیست؟ فرمود: مىخواهم به سفرى بروم، در حال آماده کردن زاد و توشه سفر هستم. زُهرى گفت: این غلام من آن را براى شما مى آورد. امام(ع) نپذیرفت. زُهرى اصرار کرد و گفت: خودم براى شما مى آورم. باز هم امام(ع) نپذیرفت و فرمود: من خودم باید چیزى را که در سفرم مایه نجات من است بر دوش کشم. تو را به خدا سوگند مى دهم! که به سراغ کار خودت برو. زُهرى مىگوید: من از امام(ع) جدا شدم و بعد از چند روز حضرت را ملاقات کردم و گمان نمودم که حضرت موفق نشده به سفر برود. عرض کردم: یابن رسول الله! پس چرا به آن سفرى که فرموده بودید نرفتید: امام(ع) فرمود: اى زهرى! آنچه تو گمان کردى نبوده منظورم سفر آخرت بود، من براى آن آماده مى شدم و آماده شدن براى این سفر به این است که انسان از حرام پرهیز کند و در راه خیر انفاق نماید.(27)
و همان گونه که اشاره کردیم، مطابق بعضى از روایات، آن حضرت یک صد خانواده از فقراى مدینه را مستقیماً زیر نظر داشت و پیوسته به آنان کمک مىکرد و در ادامه این حدیث آمده است که امام(ع) در شب تاریک انبانى بر پشت خود مى گذاشت که در آن درهم و دینار و گاه مواد غذایى و یا حتى هیزم بود و به سراغ بعضى از خانه ها مى رفت و در مىزد و به صاحب خانه که شخص مستمندى بود کمک مى فرمود در حالى که صورت خود را مى پوشانید تا آن مرد فقیر او را نشناسد. اما هنگامى که آنحضرت بدرود حیات گفت اینگونه افراد دانستند که او على بن الحسین(ع) بود.
نیز در ادامه همین حدیث آمده است: هنگامى که آن حضرت را براى غسل برهنه کردند بر پشت آن حضرت برآمدگى خاصى که نشانه جراحت بود مشاهده کردند و این بر اثر حمل انبان هایى بود که بر دوش مى کشید و به خانه هاى فقرا و مساکین مى برد.(28)
امام سجاد(ع) در کربلا و حوادث پس از عاشورا
امام سجاد(علیه السلام) همراه پدر بزرگوار خود و سایر اصحاب ایشان در کربلا حضور داشتند و در روز عاشورا شاهد پرپر شدن پدر و برادر و عمو و سایر شهدای کربلا بودند. ایشان به مصلحت الهی در آن روز بیمار بودند تا امامت و رهبری جامعه را بعد از امام حسین(علیه السلام) برعهده بگیرند. در روز عاشورا بعد از آنکه امام حسین(ع) و یاران باوفای حضرت شهید شدند، شمر با گروهى از پياده نظام به خيمه امام على بن الحسين(ع) آمد، امام از شدت بيمارى در بسترى آرميده بود، همراهان شمر گفتند: آيا اين بيمار را نمى كشى؟
حميد بن مسلم - واقعه نگار روز عاشورا - گفت: سبحان اللَّه! آيا نوجوان بيمار هم كشته مى شود؟! او را همين بيمارى بس است. پس اصرار كرد تا آنان را از كشتن امام بازداشت.(29)
بنا به نقلى ديگر، زينب دختر اميرالمؤمنين عليه السلام چون از قصد شمر و يارانش مطلع شد فرمود: «او هرگز كشته نمى شود مگر آنكه من كشته شوم» آنان به ناچار دست از او كشيدند.(30)
آری امام سجاد(ع) زنده ماندند و همراه اسرا به کوفه و شام رفتند و اگر بیدارگری های ایشان و عمه بزرگوارشان حضرت زینب(علیها السلام) در کوفه و شام نبود چه بسا یاد عاشورا و کربلا تا امروز زنده نمی ماند.(31)
یکی از این بیدارگری ها خطبه معروف امام سجاد(علیه السّلام) در مسجد شام در برابر یزید است. هنگامى که حضرت در حضور یزید پیشنهاد سخنرانى کرد یزید مانع شد، جمعى از مردم گفتند: بگذار منبر برود و سخنى از او بشنویم. یزید گفت: اگر منبر برود پایین نخواهد آمد مگر این که من و آل ابى سفیان را رسوا خواهد کرد. به او گفتند: این جوان چه مى تواند بگوید که چنین تأثیرى داشته باشد؟ گفت: «اِنَّهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ قَدْ زُقُّوا الْعِلْمَ زَقّا»(32)؛ (او از خاندانى است که از کودکى علم به او آموخته اند). ولى مردم همچنان اصرار کردند و یزید ناچار شد اجازه دهد و امام به منبر رفت و آن خطبه معروف و بى نظیر را خواند و دل ها را تکان داد و چشم ها را گریان ساخت.(33)
امام سجاد(ع) بعد از کربلا
بعد از شهادت سالار شهیدان، امام حسین(علیه السلام) و همراهان آن حضرت در کربلا و بعد از واقعه حره در مدینه (در سال 63 دو سال بعد از شهادت شهیدان کربلا) که مردم شهر پیامبر(صلی الله علیه و آله) قتل عام و غارت شدند و نوامیس آن ها مورد تعرض قرار گرفت و نفرت عمومى از خاندان بنى امیه تمام کشور اسلام را فرا گرفت خفقان به اوج خود رسید و هر کس کمترین سخنى درباره این خاندان کثیف و منفور بر زبان جارى مى کرد به استقبال مرگ خود رفته بود. امام سجاد(علیه السلام) بعد از واقعه کربلا حدود سى و پنج سال در سخت ترین شرایط مى زیست و قسمت مهمى از زندگى آن حضرت در دوران حکومت عبدالملک، خلیفه بى رحم و سفاک اموى و دوران فرماندارى حجاج بر کوفه بود. در چنین شرایطى نه آزادى زمان حکومت امیرمؤمنان(علیه السلام) بود تا دانشمندان و علماى اسلام بتوانند حقایق را بازگو کنند و علاقه مندان به اهلبیت از آنها سخن بگویند و نه ضعف حکومت هاى بنى امیه و بنى عباس در دوران امام باقر و امام صادق(علیه السلام) در آن زمان وجود داشت تا بتوانند از آن فرصت استفاده کنند و به نشر علوم اسلام و علوم اهل بیت بپردازند.(34)
با این حال خاندان پیامبر(ص) به ویژه باقى مانده امامت، حضرت امام سجاد زین العابدین على بن الحسین(ع) سکوت اختیار نکردند و از راه هاى دیگر به بیان معارف اسلام و حقایق این دین مبین پرداختند، مبادا فتنه بنى امیه آثار این آئین را بر باد دهد. یکی از بهترین کارها برای بیان معارف در چنین شرایطی دعا بود؛ چنانکه از پیامبر(ص) نقل شده است: «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِن»(35)؛ (دعا اسلحه مؤمن است).
امام سجاد(علیه السلام) برنامه دعا و راز و نیاز با خداوند متعال را در پیش گرفت و تمام حقایق و معارف اسلامى را در قالب دعا به یادگار گذاشت.
دعاهایى به تناسب ایام سال و روزهاى مقدس اسلامى، دعاهایى برحسب حالات انسان، دعاهایى براى گروه هاى مختلف اجتماعى، خلاصه تمام حقایق اسلام را به زبان دعا و مناجات با پروردگار بیان فرمود و مجموعه آن ها زبور آل محمد: نامیده شد.(36)
بنابراین، آن حضرت بهترین راه را برگزید؛ راهى که تنها مخاطبش پروردگار بود ولى در قالب دعا و مناجات و عرض حاجت به درگاه او آنچه را که لازم بود بیان فرمود و خلق را هدایت کرد. و عجب اینکه نشر همین دعاها نیز آسان نبود دعاها به صورت یک گنج پنهان دست به دست مى شد و سعى در اخفاى آن داشتند.
صحیفه سجادیه
صحيفه سجّاديّه مجموعه اى است از بهترين و فصيحترين و زيباترين دعاها، با محتواى بسيار بلند و بالا و عميق كه در واقع كار همان خطبه هاى «نهج البلاغه» را از طريق ديگرى مى كند و جمله به جمله آن درس تازه اى به انسان مى آموزد، و به راستى طرز نيايش و مناجات با خداوند را به هر انسانى مى آموزد، و روح و جان آدمى را نور و صفا مى بخشد.
اين مجموعه چنان كه از نامش پيداست از دعاهاى چهارمين پيشواى مكتب شيعه، امام سجاد(علیه السلام) است و ما هر وقت بخواهيم روح دعا و نيايش و توجّه بيشتر به درگاه خداوند و عشق به ذات پاكش در ما پيدا شود به سراغ اين دعاها مى رويم و همچون گياهان نورس كه از ابر پربركت بهارى سيراب مى شوند از آن سيراب مى گرديم.(37)
تمام علما و دانشمندانی که صحیفه سجادیه را مورد بحث و بررسی قرار داده اند، اعم از شیعه و غیر شیعه، اعتراف دارند که مضامین این دعاها به قدری بالا و عالی است که صدور آن از غیر امام معصوم امکان پذیر نیست، همان مطلبی که درباره خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه نیز بیان شده است.(38)
دعا هاى صحیفه سجادیه بسیار متنوع و جالب و جامع است و تمام شئون زندگى انسان ها را در بر مى گیرد، براى هر زخمى مرهمى و براى هر دردى دارویى و براى هر مشکلى راه حلى ارائه مى دهد.
دعاهاى صحیفه سجادیه را مى توان به طور عمده در هفت بخش خلاصه کرد:
بخش اول:
حمد و ثناى الهى و صلوات و درود بر پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) و حاملان عرش و فرشتگان مکرم و انبیاى الهى مانند دعاى اول و دوم و سوم و چهارم.
بخش دوم:
دعا هاى مربوط به زمان هاى مختلف: هنگام صبح و شام، رؤیت هلال دخول ماه مبارک رمضان، وداى با این ماه مبارک، روز عید فطر و جمعه و عرفه و عید قربان و... مانند دعا هاى چهل و سه، چهل و چهار، چهل و پنج، چهل و شش، چهل و هفت، چهل و هشت و... .
بخش سوم:
دعاهایى براى حل مشکلات مادى و معنوى، براى دفع بیمارى ها، تنگى معیشت، مشکلات بدهکارى، ضایعات و خشک سالى و... مانند دعاى پنج، شش، یازده، چهارده، پانزده، نوزده و... .
بخش چهارم:
دعایى که فضایل اخلاقى و مکارم الاخلاق را به طور گسترده بیان مى کند و به زبان دعا و خطاب به خداوند همه آنها را از درگاه او مى طلبد مانند دعاى بیستم.
بخش پنجم:
دعا هایى که در حق دیگران است؛ در حق همسایگان، دوستان، پدر و مادر و فرزندان و همچنین مرزداران کشور اسلام، مانند دعاى بیست و چهار، بیست و پنج، بیست و شش، بیست و هفت و....
بخش ششم:
دعاهایى است که مربوط به مسائل عرفانى و ارتباط با خداوند متعال و شوق الى الله است، مانند دعاى نهم، سى و پنجم، پنجاه و یکم، پنجاه و دوم، پنجاه و سوم و مانند آن.
بخش هفتم:
دعا به هنگام بروز حوادث خوفناک آسمانى یا پناه بردن به ذات پاک او یا نفوذ شیطان در جسم و جان، مانند دعاى هفدهم و سى و ششم.
و به این شکل، دعاهاى صحیفه کامله، جامعیتى دارد که همه ابعاد زندگى انسان ها را د ربر مى گیرد، یعنى همان گونه که قرآن در سیر نزولى من الخالق الى الخلق همه شئون زندگى را شامل مى شود و نهجالبلاغه در مقام سیر فى الخلق جامعیت دارد، صحیفه سجادیه نیز در مقام سیر من الخلق الى الخالق کاملاً جامع است.
در ضمن، هر جمله از این دعا ها داراى پیام خاصى است که تدبر در آن و به کار بستن محتواى آن مى تواند دعا کننده را به سوى اهداف والاى آن دعا رهنمون شود.(39)
صحیفه سجادیه را باید به عنوان بزرگ ترین عمل اجتماعى متناسب با ضرورت مرحله اى که مسئولیت رهبرى آن به عهده امام سجاد(علیه السلام) بود معرفى کرد. علاوه بر آن، مشعل هدایت ربانى و یک مدرسه اخلاق و تربیت اسلامى است که با گذشت روزگاران پایدار مى ماند و انسانیت، پیوسته به این میراث محمدى و علوى نیازمند است و هر چند گمراهى هاى شیطان و فریبندگى دنیا فزون تر گردد نیاز به آن بیشتر مى شود.(40)
دعاهای امام سجّاد(ع) در بیماری و مصائب
دعاهای صحیفه سجادیه علاوه بر اینکه رابطه انسان با خدواند را برقرار می کند، دارای مضامین بلندی است که در مشکلات عمومی و مصائب نیز راهگشاست. به عنوان مثال در این ایام که ویروس کرونا شیوع پیدا کرده است همانطور که رهبر انقلاب فرمودند خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه هم راه درخواست از خداوند را به ما می آموزد و هم مضامین بلند آن آرامبخش دلها می گردد.
همچنین در دعای 15 این مجموعه ارزشمند که درباره بلا و مصیبت می باشد می خوانیم: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا لَمْ أَزَلْ أَتَصَرَّفُ فِيهِ مِنْ سَلَامَةِ بَدَنِي، وَ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا أَحْدَثْتَ بِي مِنْ عِلَّةٍ فِي جَسَدِي * فَمَا أَدْرِي، يَا إِلَهِي، أَيُّ الْحَالَيْنِ أَحَقُّ بِالشُّكْرِ لَكَ، وَ أَيُّ الْوَقْتَيْنِ أَوْلَى بِالْحَمْدِ لَكَ * أَ وَقْتُ الصِّحَّةِ الَّتِي هَنَّأْتَنِي فِيهَا طَيِّبَاتِ رِزْقِكَ، وَ نَشَّطْتَنِي بِهَا لِابْتِغَاءِ مَرْضَاتِكَ وَ فَضْلِكَ، وَ قَوَّيْتَنِي مَعَهَا عَلَى مَا وَفَّقْتَنِي لَهُ مِنْ طَاعَتِكَ * أَمْ وَقْتُ الْعِلَّةِ الَّتِي مَحَّصْتَنِي بِهَا، وَ النِّعَمِ الَّتِي أَتْحَفْتَنِي بِهَا، تَخْفِيفاً لِمَا ثَقُلَ بِهِ عَلَيَّ ظَهْرِي مِنَ الْخَطِيئَاتِ، وَ تَطْهِيراً لِمَا انْغَمَسْتُ فِيهِ مِنَ السَّيِّئَاتِ، وَ تَنْبِيهاً لِتَنَاوُلِ التَّوْبَةِ، وَ تَذْكِيراً لِمَحْوِ الْحَوْبَةِ بِقَدِيمِ النِّعْمَة»(41)؛ (اى خداوند، حمد باد تو را، به سبب آن مايه از تندرستى كه همچنان از آن برخوردارم. و نيز حمد باد تو را به سبب اين بيمارى كه در تن من پديد آورده اى. اى خداوند، ندانم كدام يك از اين دو حالت سزاوارتر به سپاسگزارى توست و كدام يك از اين دو وقت به شكر تو اولى است، آيا آن روزگاران تندرستى كه مرا از نعم پاكيزه و گواراى خود روزى من ساختى و به طلب خشنودى و فضل خويش به تلاش وا مى داشتى و براى فرمانبردارى خود توفيق مى دادى و نيرو مى بخشيدى، يا اكنون كه بيمارم و مرا به اين بيمارى آزموده اى و اين دردها را چونان نعمتى بر من ارمغان داشته اى، تا بار گناهانم را كه بر پشتم سنگينى مى كند سبك گردانى و از گناهانى كه در آن غرقه گشته ام پاكيزه سازى و مرا به توبه هشدار دهى و ياد كرد نعمت قديم را سبب زدودن گناهان كنى).
مطالعه بیشتر درباره امام سجّاد:
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.